سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 98/10/11 | 2:48 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

 | امیرکبیر الگویی برای دولتمردان

 

  « یکى از نام هاى داراى افتخار در تاریخ ما - به همان اندازه اى که واقعیت دارد - امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مى شود سه سال وقت خیلى زیادى است. همه کارهایى که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبى که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمى نیست - وقت خیلى زیادى است - به شرط این که از همه این وقت به نحو درست استفاده شود.»

 

 




تاریخ : دوشنبه 98/10/2 | 11:17 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

در حالی‌که پس از منازعات معرفتیِ پردامنه، سرانجام مجتهدان شیعی موفق شدند اخباریون را به عقب براندند و معرفت‌شناسی دینی راه جدیدی را می‌آزمود، یک جریان متحجّر شبه‌شیعی در حال ساخت‌یابی بود: صوفیه! فرقه‌ای که می‌خواست با «اشراق ناشی از حشیش» به عرفان ناب برسد و در اندیشه اخلاقی نیز میراث فلسفی یونانیان را به ارث برد و بدین‌ترتیب، شرک‌آلود شد.

شیخ احمد احسایی، کمی پیش از آغاز سلسله قاجار و همزمان با تجدید حیات تشیع ناب، «فرقه شیخیه» را تأسیس کرد و از این نقطه، ردپای «بریتانیا» در عرصه مذهبی ایران بیشتر آشکار شد. تشیع انگلیسی دوشادوش تشیع ناب پیش می‌آمد و یک مهندسی معکوس مذهبی جریان داشت.

 

پرتره‌ی امیرکبیر اثر محمد ابراهیم نقاش‌باشی 1265ق؛ نگارخانه‌ی کاخ گلستان

این صوفیان، زمانی‌که مفهوم فقاهت و مرجعیت جان گرفت و جامعه ایران نشانه‌های استعداد و آمادگی برای خرافه‌زدایی را نشان می‌داد، خود را «باب» و واسطه امام عصر معرفی کردند. بدعتِ باب گرچه هوادارانی یافت، اما پتانسیل اجتماعی فراگیری نداشت و فاقد عقبه تئوریک بود؛ با این حال، فتنه‌ای مذهبی به راه انداخت.

برخلاف باورهای رایج و تصورات عامه از تصوف و صوفی‌گری، این فرقه تنها در ظاهر دعوی «جدایی دین از سیاست» و عزلت‌گزینی می‌کرد و در عمل پای‌بند به این شعارها نبود؛ چنان‌که امروز نیز روشنفکران دینی و لیبرال‌های مسلمانی که این شعار را می‌دهند، در صحنه‌ی عمل به‌گونه‌ای دیگر ظاهر می‌شوند!

ناگهان در مسیر تاریخ، یک تلاقی بزرگ رخ داد: حدود 170 سال قبل، «نهاد دولت» به صدراعظمی میرزا تقی خان امیرکبیر و «نهاد دین» که تحت ید فقیه جامع‌الشرایط قرار داشت، به هم آمیختند و علیه «بابیت» که از یک فرقه درویشی به گروهی مسلّح تبدیل شده بود، مبارزه کردند. سیدعلی‌محمد شیرازی (باب) که حتی از دید میرزا آقاسی صوفی‌مشرب نیز یک «دیوانه جاهل جاهل است که دعوی نیابت نکرده، بلکه دعوی نبوت کرده» و «نشئه آثار حشیش» است، در این دوره تفسیری پرت‌وپلا از مهدویت و خاتمیت داد.

باب که 5 سال را در بوشهر گذراند و با انواع کمپانی‌های یهودی روس و انگلیس ارتباط داشت، در ضمن تفاسیر قرآنی، هوادارانش را به شورش و زمینه‌سازی برای ظهور فرامی‌خواند؛ شورش‌هایی که قتل فجیع مردم، آتش‌زدن و دست و پا بریدن مخالفان باب را در پی داشت و 3 جنگ داخلی را به راه انداخت: جنگ‌های قلعه طبرسی، نیریز و زنجان.

 

اثر ابوالحسن خان غفاری کاشانی صنیع‌الملک (عموی کمال‌الملک)؛ در کاخ گلستان؛ از کتاب هزار و یک شب (ناصرالدین شاه در نقش هارون الرشید و امیرکبیر در نقش جعفر برمکی)

دقیقاً در نیمه قرن نوزدهم (سال 1850م) و در دوره 3 سال و 1 ماه و 27 روزه صدارت امیرکبیر، زمانی‌که امیر برنامه اصلاحات دینی را فارغ از سیطره تجدد غربی پیش می‌برد، «فتنه بزرگ باب» شدت گرفت.

شیرازی در دو سال و نیم آخر عمر 41 ساله‌اش خود را «نقطه اولی» و «مظهر الاهی» خواند و گفت «من همان قائم موعود، مهدی منتظر و امام ثانی عشر هستم.»

قهرمان مبارزه با تشیع انگلیسی

سیاست مذهبی امیرکبیر برای شناخت تاریخ مبارزه علیه «تشیع انگلیسی» آن هم در برهه نوزاییِ گفتمان شیعه ناب حائز اهمیت است. در کنار فقهای متعهد شیعه، آن زمان هم مانند امروز، روحانیت وابسته به استعمار (به روایت امام خمینی از دو نوع ملاهای بیشعور و آخوندهای فاسد) در سیاست و حکومت فعال بود.

امیرکبیر اساساً با آخوندهای انگلیسی سر جنگ داشت و نمونه‌ی‌ آن، مناسباتش با میرزا محمدمهدی امام جمعه تهران بود؛ امام جمعه‌ای که یک‌بار مردم می‌خواستند او را برای حق‌ستانی و تظلم‌خواهی نزد دربار بفرستند، اما به حرمسرایش در رفت و همیشه یک پایش در سفارت انگلیس بود.

او با خرافات دینی، از «قمه‌زنی» و «جن‌گیری» تا «مارنویسی» و دعوی «معجزه» امام جمعه تبریز مبارزه می‌کرد و به تحرکات کنسول و سفارت انگلیس که در گسترش این خرافه‌ها پیشقدم بودند، سخت حساس بود.

کار به جایی رسید که امیرکبیر عملاً امام جمعه مورد توجه انگلیسی‌ها را حصر کرد و به حمزه میرزا حکمران آذربایجان نوشت: «قدغن صریح بفرمایند که از جای خود حرکت نکرده و در همان‌جا مشغول دعاگویی باشد!» همین سیاست بود که وزیر مختار انگلیس را به دشمن درجه یک او بدل ساخت و برخلاف امیرکبیرهای جعلی معاصر! پادشاهی بریتانیا نمی‌توانست چشم طمع به او بدوزد.

عکس امیر کبیر

از روی نقاشی امیرکبیر که به احتمال زیاد اثر صنیع‌الملک است، در زمان ناصرالدین شاه عکس گرفته شده توسط عکاسی با نام ابوالقاسم بن محمدتقی نوری

امیرکبیر را سیاستمداری دلیر می‌دانیم که به عشوه و رشوه کسی فریفته نمی‌شد. در کنترل فتنه بابیه نیز همین شخصیت مستحکم به یاری‌اش آمد و صبر و حوصله‌ای قهرمانانه داشت. یک سال پیش از سلطنت ناصرالدین شاه، باب در جلسه مناظره با روحانیون در تبریز همه ادعاهای خود را پس گرفت و در حضور ولیعهد توبه‌نامه نوشت، اما مدت کوتاهی بعد (سال 1849م) حواریون باب مدعی «فتح کره ارض» شدند و 3 جنگ خونین را آغاز کردند.

امیرکبیر در مواجهه با «تشیع انگلیسی» تدبیری چندلایه داشت که کنت دوگوبینو در کتابش شرح داده است. او می‌نویسد صدراعظم فهمید که:

«بهترین راه برای برانداختن باب آن است که او را از معنا نابود کند. بنابراین، او را از زندان چهریق ارومیه بیرون آورد تصمیم گرفت باب را آن‌طور که هست به مردم نشان دهد، چون وقتی در زندان بود، به‌واسطه تبلیغات، هاله‌ای از رنج و پارسایی و دانش و سخن‌دانی او را فراگرفته بود… در واقع، میرزا تقی خان باب را عامی شارلاتان و آشفته‌خیال کم‌دلی می‌دانست که اول باید رسوا می‌شد.»

امیرکبیر جامعه‌شناسیِ فرقه‌های تشیع انگلیسی را به خوبی می‌شناخت. کار او از چند جهت زیرکانه بود و توانست در بدنه هواداران بابیت شکاف عظیمی بیاندازد.

همان‌طور که شیخ حسین لنکرانی نیز در خاطرات خود روایت کرده، مؤمنین ساده‌دلی که به‌سراغ آوازه باب رفتند، به‌زعم خود به‌سراغ کسی رفته‌اند که صرفاً داعیه ارتباط مستقیم با حضرت ولیعصر (عج) را داشت و ادعای دیگری اعم از مهدویت و نبوت نمی‌کرد.

این مؤمنین ساده‌دل که اکنون نیز بخش‌های مرده جامعه دینی و انرژی «تشیع انگلیسی» را می‌سازند، به‌عنوان توده‌ی اولیه هواداران باب، تنها هاله‌ای قدسی از «سیدعلی‌محمد شیرازی» را می‌دیدند و ماهیت او را نمی‌شناختند.




تاریخ : چهارشنبه 98/9/20 | 9:25 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

میرزا تقی خان امیرکبیر

میرزا محمد تقی خان امیرکبیر در سال 1222 هجری قمری(1186هـ - ش) در روستای هزاوه بین فراهان و اراک متولد شد. پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشی‌گری قائم مقام را به دست آورد.

مقدمه

ایجاد پایه های یک جامعه مدنی زمان و انرژی بسیاری را طلب می نماید. می توان مشاهده نمود که در یک سده اخیر برخی از روشنفکران و دولتمردان سیاسی ایران قصد داشتند تا با ایجاد تغییرات و اصلاحات در ساختارهای اجتماعی و سیاسی ایران ، راهِ  گذار به جامعه مدنی را هموار سازند که البته در برخی موارد نیز موفقیت هایی را کسب نمودند اما به دلیل فقدان زیرساخت های اجتماعی در جامعه ایران و عدم همراهی مردم با آنان هرکدام به نوعی گرفتار شرایط نا بسامان اجتماعی در ایران گردیدند.اصلاحات در ایران معاصر به دو گونه اصلاحات درون حکومتی و اصلاحات برون حکومتی تقسیم شده‌است. اصلاحات نوع اول در عصر قاجاریه، توسط افرادی چون عباس‌میرزا به شکل اصلاح‌طلبانه و رفرمیستی انجام می‌گرفت، امیرکبیر نیز در این دوره با قبول شالوده نظام سیاسی، تلاش داشت در چارچوب نظام مستقر از ظرفیت‌های موجود برای ایجاد اصلاحات در راستای سامان دادن به امور و رفع موانع و غلبه بر آن که عقب‌ماندگی کشور را به دنبال داشت، عمل نماید.[1] نقش امیرکبیر و اهداف اصلاحی وی از آن رو شایسته مطالعه و بررسی است که به ساختار حکومت در عصر قاجار  و علل عقب ماندگی ها پی برده و بینش ما را در شناسایی عدالت اجتماعی و قضایی ، امنیت مدنی ، استقلال سیاسی و گسترش فرهنگ و آگاهی... تقویت  می نماید.

ساختار و سیستم اداری و حکومتی قاجاریه

قاجاریه طایفه ای هستند از نژاد مغول و ظاهراً از قبایلی می باشند که همراه کشورگشایان تاتار در عهد چنگیز و اخلاف او از مغولستان به بلاد اسلامی آمده و در قسمت بین شام و ایران مخصوصا در حدود ارمنستان مقیم بودند.[2] جامعه ایران در دوره قاجار یک جامعه تقریباً قرون وسطایی بود وتعصبات ملی و مذهبی شدید بر روح و فکر افراد جامعه حکمفرما بود اما از دوره فتحعلیشاه نظامات اداری ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی با تبادل ارتباط با غرب شروع به تحول و تغییر کرد ، این گونه تحولات از دوره فتحعلیشاه آغاز شد و در دوره ناصرالدین شاه به اوج رسید.در این دوره دو طبقه دولت و روحانیون عمده ترین طبقه جامعه بودند، به دلیل جنگهای طولانی ایران با دول خارجی پرداختن به امور نظامی و سپاهیگری از نکات مهم و قابل توجه بود در این دوره عباس میرزا با کمک دولتهای اروپائی تحولی در امور نظامی ایجاد کرد که این تحول در عهد امیر کبیر شکل نهایی به خود گرفت.

 درخصوص شیوه حکومت ، بالاترین مقام و قدرت در کشور به پادشاه اختصاص داشت .در چنین وضعی در همه امور رأی نهایی خواست پادشاه بود ودر واقع او سرنوشت کشور و مردم را در دست می داشت پادشاه برای اداره امور کشور گروهی از افراد را به خدمت می گرفت در راس این افراد صدر اعظم یا اعتمادالدوله بود صدر اعظم نظارت براداره کشور را به عهده داشت و در واقع نماینده پادشاه در این مورد بود در مقایسه با امروز صدراعظم خود عهده دار وظایف همه وزیران بود و به کمک شبکه ای ازکارمندان در پایتخت و ایالات به امور رسیدگی می کرد.

 درخصوص تقسیمات کشوری باید گفت در اوایل دوره قاجار ایران به پنج حکمرانی و دوازده حاکم‌نشین تقسیم می‌شد از آغاز قرن سیزدهم هجری شمسی این تقسیم‌بندی تغییر کرد و قلمرو بعضی از حکمرانی‌ها تقسیم شد. در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ایران دارای چهار ایالت و 23 ولایت بود که بعدها پس از برقراری مشروطه و تأسیس مجلس شورای ملی، بر طبق قانون اساسی تغییر سرحد ولایات و ایالات بدون تصویب قانون ممنوع شد. یکی از مشکلات حکومت ها درایران چگونگی تسلط بر نواحی مختلف کشور و اداره این نواحی بوده است تنوع جغرافیایی و جمعیتی ایران نیز عدم دسترسی آسان به مناطق گوناگون در زمان های قدیم از جمله علل این مشکل بوده است آقا محمدخان قاجار با پیروزی بر مدعیان قدرت نواحی مختلف ایران حاکمیت خود را برسرتاسر کشور تثبیت کرد وافرادی را از جانب خود در ایالات برسر کار آورد یا حاکمان قبلی را به اطاعت خود واداشت.فتحعلی شاه که دارای فرزندان و نوادگان زیادی بود حکومت ایالات رابه فرزندان خود(شاهزادگان) واگذار کرد این وضع تا پایان دوره قاجار کما بیش ادامه داشت به طوری که گاه حکومت یک ایالت برای مدت ده ها سال در دست خانواده یک شاهزاده باقی می ماند.حاکم ایالت در منطقه خود مانند یک پادشاه عمل می کرد و بر همه امور داخلی ایالت خویش تسلط داشت او تشکیلات حکومتی محدودی نیز مشابه تشکیلات حکومت مرکزی برای خود داشت و مهمترین مسئولیتش دربرابر حکومت مرکزی پرداخت مالیات وتامین نیروی نظامی در هنگام نیاز بود. مجلس در دی ماه 1286 قانون ایالات و ولایات را به تصویب رساند که مطابق آن ایران به چهار ایالت و دوازده ولایت تقسیم شد.به عبارتی پس از نهضت مشروطیت در اولین دوره قانون‌گذاری به سال 1286 هجری شمسی قانونی تحت عنوان قانون تشکیلات ایالات و ولایات به تصویب رسید.

کودکی و سرگذشت

قبل از ورود پیرامون بحث مورد نظر لازم می دانم اشاره مختصری به زندگی، کودکی و سرگذشت میرزا تقی فراهانی داشته باشیم:

میرزا محمد تقی خان امیرکبیر در سال 1222 هجری قمری(1186هـ - ش) در روستای هزاوه بین فراهان و اراک متولد شد. پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشی‌گری قائم مقام را به دست آورد. هزاوه در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراک و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت... امیر چون به سن رشد رسید در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امیر نظام، وارد خدمات دولتی گردید. تحریر و نویسندگی در محضر این دو شخصیت، آغاز کار امیرکبیر است. بعد از مدتی در سال 1251 هجری قمری به شغل و لقب مستوفی نظام در لشکر آذربایجان منسوب و ملقب گردید. بعد از سمت استیفا به وزیر نظامی فرمانده کل قوا می‌رسد و بعد از مدتی با جلوس ناصرالدین شاه بر تخت،در 1264 ق ، به لقب امیرکبیری، اتابکی و نائبی درآمد. در حالی که منصب صدارت و امیر نظامی را داشت اما به دلایلی ازجمله سوء اطرافیان پس از سه سال و اندی از صدرات معزول و سرانجام در 20 دی 1230 (برابر با 10 ژانویه 1852 میلادی و 18 ربیع الاول 1268 هجری قمری) در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستهایش به قتل رسید؟

رهبرانی که درصدد تغییر و دگرگونی بنیادی در کشور خود باشند باید کما بیش به احوال تمام طبقات و اصناف ملت وقوف کامل یا کافی داشته باشند و به شناختن اوضاع و احوال و رسوم وعادات یک طبقه خاص اکتفا نکنند وضعیت خانوادگی امیر امکان چنین دید وسیعی را از عهد کودکی برای او فراهم آورده بود زیرا او از طرفی فرزند کربلایی قربان آشپز میرزا ابوالقاسم وخواه ناخواه با خانواده های طبقه سوم آشنایی داشت و ازطرف دیگر با همسالان  طبقه اول جامعه مانند قائم مقام درتماس بود.

اوضاع ایران در هنگام ظهور میرزا تقی خان امیر کبیر و نقش او  در ایجاد تحولات کشور

میرزا تقی خان موقعی بصدرات رسید که امور لشکری خراب و سازمان داخلی کشور از هم گسیخته و خزانه دولت تهی گردیده بود، هرج مرج و ملوک الطوایفی در سراسر کشور حکمفرمایی داشت فرمانداران در شهرستانها هریک خود را پادشاهی می دانستند وضع قضایی روی هم رفته بی نظم و ارتشاء در کلیه امور رواج داشت.[3] امیرکبیر با مشاهده اوصاع نابسامانی ها و تجزیه و تحلیل و درک علل اساسی معتقد بود که باید درکلیه شئون تغییراتی بعمل آید و با توجه به میزان آمادگی کشور و نیازهای جامعه دست به اقداماتی زد .او بدواً شروع به عزل و نصب مامورین کشوری و لشکری نموده و برای تصدی هرشغل بهترین اشخاص را انتخاب نمود و سپس به اصلاح دیگر امور پرداخت که علاوه بر تحول سیاسی، فرهنگی، اجتماعی نقش بسزایی نیز در تامین امنیت قضایی داشت. در هرحال نقش امیر کبیر منبعث از اقدامات وی می باشد و اقدامات او را می توان به دو دسته کشوری و لشکری  و هر یک از این دو را به امور جزئی تری تقسیم بندی کرد: در مسائل کشوری به امورمالی ، اداری، اقتصادی ،فرهنگی، آموزشی، اجتماعی و قضایی و در زمینه لشکری به امور نظامی و ارتش خواهیم پرداخت.

امور مالی(مالیه و خزانه)

امیرکبیر در آغاز صدارت خود، علاوه بر مشکلات سیاسی و طغیانهای داخلی با خزانه تهی و هرج و مرج امور مالی کشور و تعهدات دولتی که از زمان محمدشاه باقی مانده بودمواجه شد بودجه کشور در حدود یک میلیون تومان کسر درآمد داشت فرار از پرداخت عوارض و مالیات برای فرمانروایان و حکام ایالات و ولایات عادت ثانونی شده بود در این وضع پریشان امیر به اصلاح مالیه پرداخت. امیرکبیر از یک طرف به وسیله معتمدان و با نیروی نظامی جدیدی که ترتیب داده بود مالیاتهای عقب افتاده را وصول کرد، او کلیه مستمریهای گزاف را که بدون استحقاق به درباریان می دادند از بودجه کشور حذف نمود، صرفه جویی در هزینه، حتی هزینه های دربار سلطنت و شخص ناصرالدین شاه را اجرا نمود و در اندک مدتی بین درآمد و هزینه کشور تعادل برقرار کرد، اما حذف مستمریها و جلوگیری از حیف و میل اموال و دارائی دولت جمع کثیری از شاهزادگان و درباریان و نوکران دربار و حتی مهدعلیا مادر شاه را که از دخالت امیر در امور اندرون شاه سخت به خشم آمده بود، علیه آن مرد فداکار برانگیخت.امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی جهت تعدیل بودجه دولت حتی از حقوق شاه کاست در این کار شیوه میرزا ابوالقاسم قائم مقام را پیش گرفت ومقدار آن را فقط ماهی دو هزار تومان مقرر داشت حقوق شاه را کاهش داد . وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی (صدر اعظم سلف) برقرار کرده بود، قطع کرد و سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. همچنین در دفتر مستمریهای بیحساب و تیول[4] تجدیدنظر کلی کرد، از مستمریها کاست و در مواردی قطع نمود ،تیول را محدود ساخت و یا یکسره ضبط دیوان نمود ، بعبارتی تیولدارانی که حق دیوان را نمی‌دادند، امیر تیول آن‌ها را ضبط کرد، او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.بنابراین سیاست مالی میرزا بر دو پایه اصلی قرار داشت یکی کاستن خرج دولت و دیگری افزایش عایدات که در آن تدبیرهای گوناگون بکار بست.از تدابیر دیگر امیر تفکیک امر استیفای ولایات از حکومت بود که شخص حاکم و وزیر او در امر مالیات دخل وتصرف ناموجه نداشته باشد در این باره قاعده ای گذارد که مسئولیت مالیات و محاسبات را مستوفی هر ولایت به عهده داشت. دیگر اینکه گمرک را برقانون تازه ای نهاد یعنی تا آن زمان که گمرک کشور به اجاره  افراد واگذار گردیده بود تحت اداره مستقیم دولت قرار داد.

اموراداری

امیر کبیر در جهت اصلاحات اداری که بدون آن اوضاع آشفته ایران سر وسامان به خود نمی گرفت مصمم گردید تا سازمانهای اداری کشور را که دستخوش فساد وتباهی گشته بود اصلاح نماید نخستین فساد اداری خرید و فروش مناصب ومقامات وحکومت ولایات و مناطق وسیع ایران بود که با یک پیشکش و هدیه به نفع شخص ذی نفع انجام می گردید امیر این رسم ناهنجار را ریشه کن ساخت و اساس واگذاری مشاغل را اصل لیاقت وکاردانی وقابلیت و از همه مهمتر اهلیت متقاضی قرارداد[5].گرچه پس از مرگ او این عمل مجدد رواج یافت به نقل از احمد مجد الاسلام کرمانی از نویسندگان منتقد عصر مشروطیت دراواخر دوره ناصرالدین شاه کارمالیه ایران به جایی رسید که مناصب و القاب را در معرض فروش وحراج درآوردند هرکسی هر منصبی را استدعا می کرد در مقابل مبلغ معینی به او می دادند.امیرکبیر که غیرت وطنی و تعصب ملی بسیار شدید داشت به وسیله مأموران مخصوص خود مناسبات و روابط رجال و وزراء و درباریان را با نمایندگان سیاسی خارجی درایران زیرنظر گرفت.او صریحاً به عمال دولت دستور داد که از هرگونه رفت و آمد و تماس با مأموران خارجی جز در مورد مأمورین وزارت امورخارجه احترازجویند. از دیگر اقدامات او عبارتند از: تعیین مشاغل و میزان حقوق و مقرری هر شغل و مبارزه جدی با تنبلی و کاهلی کارمندان دولت و جلوگیری از رشوه خواری، اصلاح وضع چاپارخانه دولتی به صورتیکه آماده حمل و نقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور گردد، ایجاد قراولخانه در معابر و راهها برای حفظ چاپارها و محمولات پستی، تأسیس دورة پاسبانی و آگاهی در پایتخت، نظارت دقیق بر اعمال کارکنان عالیرتبه دولت و حکام ولایات. متن ذیل نمونه ای از نامه و دستخط ایشان به ناصرالدین شاه است.




تاریخ : پنج شنبه 98/9/7 | 3:44 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

نژاد ایران کنونی خاصیت و جوهر ذاتی خود را از دست نداده، چون وجودی مانند امیرنظام(امیرکبیر) را به جهان عرضه کرده. سر رابرت واتسون

یکی از خوشبختی های ناصر الدین شاه قاجار در شروع سلطنتش وجود میرزا محمد تقی خان فراهانی ، مشهور به امیر کبیر بود ؛که البته با دخالتهای شدید مهد علیا (مادر ناصرالدین شاه) و میرزا آقا خان نوری (وزیر دوم ناصرالدین شاه) این خوشبختی دوام چندانی نداشت.
میرزا محمد تقی خان فراهانی زاده ی 1186 در هزاوه ی اراک است؛ یکی از صدر اعظم های با کفایت ایرانی و همسر عزت الدوله (خواهر ناصر الدین شاه)بود؛ پدر او آشپز قائم مقام فراهانی (وزیر محمد شاه قاجار) بود؛ میرزا محمد به دلیل هوش و ذکاوت شدیدی که در دوران کودکی از خود نشان داده بود و اشتیاق زیادی که برای یادگیری علم داشت مورد توجه قائم مقام قرار گرفت و تحت تعلیم او درآمد شاید همین موضوع او را به صدر اعظمی با کفایت تبدیل کرد اینکه تحت تعلیم شخصیتی قوی چون قائم مقام باشد.
هنگامی که محمد شاه به دلیل بیماری نقرس درگذشت کشور گرفتار شورش های متعددی شد در این هنگام مهد علیا امور را در تهران به دست گرفت و شورش ها را سامان داد و امیر کبیر هم شاه جوان (17 ساله) را به تهران رساند.
بنابر این پیش از رسیدن به تهران شاه به دلیل علاقه ی زیاد به میرزا محمد و کفایت او به وی لقب اتابک اعظم را داد و او را صدر اعظم سلطان صاحبقران کرد؛ همچنین مهد علیا را نیز که دشمن قوی امیر بود به مقام نایب السلطنه منسوب کرد و عملا سلطنت را با مادرش که طرفدار میرزا آقاخان نوری بود شریک شد.
امیر کبیر به مدت 39 ماه صدر اعظم ایران در دوران ناصرالدین شاه قاجار بود اما حجم اقدامات مثبت او به قدری زیاد بود که می توان او را جزو تاثیر گذار ترین مقامات تاریخ ایران دانست.
اولین اقدامات مهمی که با نام امیر کبیر در ذهن ها می آید تاسیس مدرسه ی دار الفنون، سرکوب جنبش بابیه و انتشار روزنامه ی وقایع اتفاقیه است اما اقدامات او بسیار ریشه ای تر و مهم تر بود ؛ وی تمامی القاب فرمایشی را حذف کرد؛ حقوق شاه را کاهش داد به قوانین مالیاتی رسیدگی کرد و دریافت هر گونه وجه غیر قانونی (رشوه) را ممنوع کرد؛ او دستور داد رسم قمه کشی و لوطی بازی حتی در مراسم های مذهبی که بسیار در آن دوران مرسوم شده بود به طور کامل از بین برود و حمل سلاح سرد و گرم را هم غیر قانونی اعلام کرد و تمامی این قوانین را در روزنامه منتشر میکرد تا مردم هم از آن مطلع شوند همین اقدامات او امنیتی جدید به ایران بخشید و باعث علاقه ی شدید مردم به امیرکبیر شد.

وی در لندن و سن پترزبورگ سفارتخانه ی دایمی ساخت وکنسولگری های ایران در دیگر کشورها را راه اندازی کرد و برای وزارت امور خارجه کادری را تعلیم داد و سیاست موازنه ی منفی (نه به روسیه و نه به انگلیس امتیاز دهد) را در پیش گرفت.
اما اصلاحات همیشه باعث سود مردم و ضرر برخی دیگر می شود و اصلاحات امیرکبیر هم از این قاعده جدا نبود و همین موضوع نیز باعث شد تا عده ای از جمله مهد علیا (مادر شاه)، میرزا آقاخان نوری (وزیر بعدی) و میرزا ابوالقاسم (امام جمعه ی وقت تهران) به مخالفت با او و تحریک شاه بر خواستند.
امیرکبیر سومین قربانی استبداد رای سلاطین قاجار و خیانت رجال آن عصر شد و به سر نوشت استاد خود قائم مقام دچار شد ؛ امیرکبیر به دلیل دسیسه های مخالفانش ابتدا از تمامی مقام های خود عزل شد و سپس به کاشان تبعید شد.
خبری آمد که در آن گفته شده بود پیکی خواهد آمد که همراه آن فرمان وزارت و خلعتی از طرف شاه برای امیر است بنابر این میرزا محمد به حمام مشهور باغ فین رفت و آنجا به قتلگاه او تبدیل شد.
میگویند اعتماد السلطنه حتی اجازه ی خداحافظی با عزت الدوله(همسر امیرکبیر) یا وصیت کردن را هم به امیر نداده و فقط شیوه ی قتل را به اختیار او گذاشته سپس به خواست امیر رگ های دست ها و پا های او شکافته شد و پس از نیمه جان شدن وی با گذاشتن دستمالی در دهان او زندگی پر بارش خاتمه یافت و اینگونه مرد بزرگ دیگری درروز 20 دی 1230 در تاریخ ایران مدفون شد.
به این ترتیب 20 دی به سالروز قدردانی از امیر کبیر تبدیل شده




تاریخ : پنج شنبه 98/8/30 | 1:22 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

امیرکبیر الگویی برای دولتمردان

  « یکى از نام هاى داراى افتخار در تاریخ ما - به همان اندازه اى که واقعیت دارد - امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مى شود سه سال وقت خیلى زیادى است. همه کارهایى که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبى که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمى نیست - وقت خیلى زیادى است - به شرط این که از همه این وقت به نحو درست استفاده شود.»

 

 




تاریخ : جمعه 98/8/10 | 7:45 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی
تاریخ : جمعه 98/6/15 | 8:8 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

 

  « یکى از نام هاى داراى افتخار در تاریخ ما - به همان اندازه اى که واقعیت دارد - امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مى شود سه سال وقت خیلى زیادى است. همه کارهایى که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبى که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمى نیست - وقت خیلى زیادى است - به شرط این که از همه این وقت به نحو درست استفاده شود.»




تاریخ : چهارشنبه 98/8/1 | 9:10 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی


1. امیرکبیر در نگاه امام خمینی (قُدِّسَ سِرُّهُ)

« سال بدی بود برای اینکه مفتضح شد هیئت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمیخواستیم. ما نمیخواهیم که مملکت ما در خارج معرفی بشود که همچو عناصر خبیثی سرِکارند؛ ما نمیخواستیم این را. ما میخواهیم که مملکت ما از آن نقطه اولیاش تا آن آخرش، جوری باشند، طوری سلوک بکنند که مایه افتخار یک مملکتی باشد. بگویند آقا، ما امیرکبیر داریم.... »[1]

2. امیرکبیر در نگاه حضرت آیةالله خامنه ای (زیدَ عِزُّهُ)

«یکی از نام های دارای افتخار در تاریخ ما - به همان اندازه ای که واقعیت دارد - امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم می شود سه سال وقت خیلی زیادی است. همه کارهایی که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبی که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمی نیست - وقت خیلی زیادی است - به شرط این که از همه این وقت به نحو درست استفاده شود.»[2]

«امیرکبیر که یک چهره ماندگار در تاریخ ماست و واقعاً کارهای بزرگی هم کرده، همه حکومت او سه سال بود؛ یعنی یک سال از مدتی که بناست علی العجاله شما در این مسئولیت مشغول باشید، کمتر است؛ اما آن قدر این کار، مهم و بزرگ و جدی بود که تاریخ امیرکبیر را فراموش نمی کند؛ والّا قبل از این که بیاید در رأس صدارت قرار بگیرد و بعد که به کاشان تبعید شد، دیگر چیزی در پرونده او وجود ندارد.»[3]

3. آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره)

نویسند? کتاب «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» در سال 1346 می گوید:

«پس از خواندن کتاب «میراث خوار استعمار " مصمم شدم در زمینه زندگی امیرکبیر کاری انجام دهم. مطالعاتی کردم و یادداشت هایی برداشتم، اما قسمت عمده و اصلی کار را در همین فرصت انجام دادم. می خواستم مسئله مبارزه با استعمار را بنویسم. طرف ما آمریکا و انگلیس بودند. می خواستم نمونه خوبی از سابقه مبارزه با استعمار را آن هم بر محور شخصیتی که قبول داشتند معرفی کنم. در ایران به خاطر ضدیتی که رژیم پهلوی با قاجاریه داشت - چون قاجاریه امیرکبیر را کشته بود - امیرکبیر را خیلی بزرگ کرده بودند؛ یعنی، همه امیرکبیر را به خوبی می شناختند. می خواستم بگویم خصیصه اصلی امیرکبیر که مبارزه با استعمار بوده، با این وضع حکومت خاندان پهلوی ساگار نیست. در کتاب بر بُعد ضد استعماری امیرکبیر بیشتر تکیه کردم. تاریخ ایران را هم گفتم ولی هدف اصلی آن بوده است. هدف دوم من آن بود که آن موقع، متجدّدها یعنی غرب زدگان بیشتر دنبال امیرکبیر رفته بودند. این هایی که می نوشتند نوعا حالت غرب زدگی داشتند و حالت اسلامی نداشتند. می خواستم بگویم امیرکبیر با خصوصیت های مهم ملی و روحیه ضد استعماری که در همه زندگی او بود، مذهبی بود و لامذهب نبود. نمونه هایی از مذهبی بودنش را گفتم به خاطر اینکه وقتی حوزه می خواست مبارزه را شروع کند، طلبه ها تاریخ امیرکبیر و سابقه مبارزه با استعمار را بدانند.

4. میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام فراهانی (ره)[4]

قائم مقام بیش از هر کس دیگری متوجه دانش و ذکاوت پسر کربلایی قربان آشپز می شود و مشهورترین نامه خود را در وصف وَجَنات امیرکبیر خطاب به پسرش می نویسد:

«فرزندی اسحق! دیروز از پسر کربلائی قربان کاغذی رسید، موجب حیرت ناظران گردید. همه تحسین کردند و آفرین ها گفتند. اَلحَق، «یَکادُ زَیتُها یُضِییءُ» در حق قوه? مُدرکه اش صادق است. یکی از میان سر بیرون آورد و تحسینات او را به شأن شما وارد کرد که در حقیقت، ریشخندی به من بود. گفت: درخت گردکان بر این بزرگی، درخت خربزه اللهّ اکبر؛ نوکر این طور چیز بنویسد، آقا جای خود دارد! من چون از تو مأیوس نبودم، آن بود که ریشخندی را تصدیق نمودم. لیکن، جهالتِ محمد روح و قلبم را آزرده می دارد. باری، حقیقتاً من به کربلائی قربان حسد بُردم. و بر پسرش می ترسم. فَاللّهُ خَیرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرحَمُ الرَّاحِمِینَ.

یک فقره از مضمون کاغذش را نقل می کنم: در جواب آن شعر حضرت -که من محض تشویق او نوشته بودم و او تعریض فهمیده است-

إِنَّ الفَتی مَن یَقُولُ هَا أَنَا ذَا

لَیسَ الفَتی مَن یَقُولُ کَانَ أَبی[5]

و از بابت تأخیر در فرستادن قلم تراشِ تقاضائی، قدری دماغش سوخته بوده که به این «قطعه» اظهار انضجار نموده است:

قُلتُ لِکِلکی: اَلخَطُّ لَمَّا وَنی

وَ لَم یُطِع أَمری وَ لَا زَجری

 

مَا لَکَ لَا تَجری وَ أَنتَ الَّذی

تَجری لِذی الغایاتِ إِذ تَجری

 

فَقَالَ لی: دَعنی وَ لا تُؤذِنی

حَتَّی مَتی أجری بِلا أجری (کذا).[6]

ببین چه تنبیهی از من کرده است! عجب تر اینکه بقّال نشده، ترازو داری آموخته، «قُلتُ لِطَرفی اَلدَّمعُ» را «لِکِلکی اَلخَطُّ» نوشته است! باری، از محمد و علی که به کلّی مأیوسم. تو اگر مرد این میدان هستی، دستی از آستین بیرون بیار و قلم کربلائی بچه را از زمین بردار. خلاصه، این پسر خیلی ترقیّات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد. باش تا صبح دولتش بدمد. وَ السَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی.»[7]

5. روبرت کرزن [8]

«میرزا تقی خان ورای هرگونه قیاسی، برجسته ترین نمایندگان چهار دولت بود که در کنفرانس ارزنة الروم گرد آمده بودند» (ص 63). توضیح آن که کرزن دبیر نمایندگی انگلیسی در این کنفرانس بود.

«میرزا تقی خان متهم به هیچ گناهی نبود. شاه با کشتن خیانتکاران? او، یکی از شریف ترین و پاکدامن ترین خدمتگزارانش را به تحریک رسواترین و فرومایه ترین افراد معدوم ساخت».

6. ناصرالدین شاه

«آصف الدوله، ما حالا تازه کار نیستیم که از بعضی عرایض و حرف های نوکری دولت خواه مثل شما رنجش حاصل کنیم؛ می دانیم که همه از روی صحت و شفقت دولت و نظم مملکت است. اگر اولِ دولت تجرب? حالا را داشتیم هرگز میرزا تقی خان امیر نظام عزل نمی شد. بلکه الی حال زنده بود و خدمت می کرد» [پشیمانی شاه: دستخط شاه به آصف الدوله حاکم خراسان (در سال 1302 )].

7. روبرت واتسون [9]

«در میان هم? رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان ثبت تاریخ جدید است، میرزا تقی خان امیر نظام بی همتا است؛ دیوجانس روز روشن با چراغ در پی او می گشت.[10] به حقیقت سزاوار است که به عنوان «اشرف مخلوقات» به شمار آید. بزرگوار مردی بود».

«میرزا تقی خان بر آن شد که نیکبختی مادی مردم را فراهم کند، و تمایلات نکوهید? آنان را مهار گرداند. این وزیر هدفی از آن هم عالیتر داشت؛ هر آینه تدابیرش استمرار می یافت، در اخلاق و کردار ایرانیان تغییری اساسی و ریشه دار تحقق می پذیرفت».

«اگر بلیزاریوس بر رومیان فساد (ظ. فاسد ) ناخلف زمان خود چیره گشت- امیر نظام هم بر هم وطنان عصر خویش فائق آمد...».

8. کنت دو گوبینو

او سفیر مشهور فرانسه در ایران، در زمان سلطنت ناصر الدین شاه بود. دو گوبینو درباره ویژگی های امیرکبیر می نویسد: امیرنظام... می خواست عظمت دیرینه کشورش را باز گردانَد. در همه جا سربازخانه، کاروانسرا و پل بنا کرد. توجه زیادی به کارخانه ها کرد و احداث صنایع جدید را تشویق کرد. به اروپائیان نظر خوبی نداشت و می خواست دست آنان را کوتاه کند، ولی از سوی دیگر می خواست معلومات نظامی و مهارت صنعتی آنان را اخذ نماید و بالاخره دست روی نقطه حساس دولت یعنی اختلاس کارمندان گذاشت. او می خواست همه کارمندان دولت، خود او را الگو قرار بدهند، که بسیار پاک بود و دزدی نمی کرد.[11]

9. شیل[12]

«دوستدار، خود می داند که منظور باطنی آن جناب است که قواعد نیک مردم ایران را ترقی دهند، و قواعد ظلم و تعدی و اجحاف را از میان آنها و حکام برطرف سازند».[13]

10. مِری شیل

خانم مری شیل، همسر سفیر انگلستان -که شوهرش نسبت به امیر بسیار سرگرانی داشته و همزمان با امیرکبیر در ایران بوده است- دربار? او می گوید: (امیرکبیر) صدراعظمی که واقعاً برای حکومت لایق بود و البته گاه نیز در کمال بی احتیاطی به مقابله با دو شیر بر می خواست؛ دو شیری که به گفته صدر اعظم پیشین، بر? مطیع و آرام را در میان گرفته بودند. میرزا تقی خان امیرکبیر صدر اعظم ایران از خیلی جهات مرد برجسته ای به شمار می آید. یکی از آرزوهای بزرگ او این بود که مقام ایران را در بین خانواده ملل ترقی دهد و این مملکت را از قید اسارتی که به نظر او از جانب سه قدرت بزرگ همسایه اش در آن گرفتار بود رهایی بخشد.»[14]

11. لرد کرزن، (نایب السلطنه هند و وزیر امور خارجه انگلیس)

« ناصرالدین شاه هم به عادت معمول صفحه های خونینی برتاریخ سیاه این ملت تیره روز افزود. مثلا یکی از فرزندان لایق و رشید ایران میرزا تقی خان امیرکبیر که می توانست ایران را به اوج عظمت برساند به دست همین پادشاه کشته شد. امیرکبیر شوهر خواهر پادشاه بود و هیچگونه تقصیری جز اصلاح امورکشور در مدت بسیار کوتاه مرتکب نگردید.»[15]

 

در رثای امیر

 

رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر

غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر

 

زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده!

زمین، هنوز همان سخت لال شده

جهان هنوز همان دست بست? تقدیر

 

هنوز، نفرین می بارد از در و دیوار،

هنوز، نفرت از پادشاه بدکردار،

هنوز، وحشت، از جانیان آدم خوار

هنوز لعنت، بر بانیان این تزویر

 

هنوز همهمه سَروها، که «ای جلاد!»

مزن! مکُش! چه کنی، های، ای پلید شریر!

چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام

چگونه تیر گشایی به شیر، در زنجیر!؟»

 

هنوز، آب به سرخی زند که در رگ جوی

هنوز،

هنوز،

هنوز،

به قطره قطر? گلگونه رنگ می گیرد،

از آنچه گرم چکید از رگ امیر کبیر!

 

نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان

نه خون، که داروی غم های مردم ایران

نه خون، که جوهر سیّال دانش و تدبیر

 

هنوز زاری آب و هنوز، نال? باد،

هنوز، گوش کرِ آسمان، فسونگر پیر!

هنوز، منتظراینم تا ز گرمابه،

برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر!

 

«نشیمن تو نه این گنج محنت آباد است

تو را ز کنگر? عرش می زنند صفیر!»

به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند

در این سراچ? ماتم پیاده، شاه، وزیر

 

چُنو دوباره بیاید کسی؟

محال... محال....

هزار سال بمانی اگر،

چه دیر... چه دیر....

پی نوشت

[1] حضرت امام (ره)، «اعتراض به رژیم پهلوی دوم» در مسجد اعظم قم، 12 اردیبهشت سال 1342 – صحیفه نور، ج1، صص 211 و 212.

[2] مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی،27/03/1383

[3] مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیئت دولت، 08/06/1384

[4] قائم مقام دوم (میرز)ابو القاسم بن (میرزا) عیسی قائم مقام فراهانی (ولادت 1193 -قتل 1251 ه. ق. )، وزیر عباس میرزا و محمد شاه قاجار. وی پس از مرگ فتحعلی شاه، وسایل حرکت محمد میرزا و جلوس او را بر تخت سلطنت فراهم کرد. کوشش‏های بسیار وی در اصلاح امور ایران موجب حسادت عده ای [... ]گردید و آنان دسایس مختلف برانگیختند تا شاه در 30 ماه صفر 1251 ه. ق. او را به باغ نگارستان (در تهران) احضار کرد و در آن جا وی را خفه کردند... (به نقل از فرهنگ فارسی تألیف دکتر محمد معین).

[5] جوانمرد، کسی است که بگوید: من آنم.




تاریخ : پنج شنبه 98/7/25 | 6:32 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

کنگره ملی امیرکبیر

نتیجه تصویری برای امیرکبیر


اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در 18 بهمن 1229 خورشیدی (برابر با 7 فوریه 1851 میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از 200 تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود. کمتر از یک سال بعد از انتشار اولین شماره، در شماره 49 این روزنامه خبر تحریف‌شده‌ای درباره مرگ امیرکبیر منتشر شد.



تاریخ : پنج شنبه 98/7/25 | 6:30 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

فرمانده معظم کل قوا در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام:

 

مراسم سالانه دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) صبح امروز با حضور حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا برگزار شد.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای ورود به میدان، با حضور بر مزار شهیدان گمنام و قرائت فاتحه، یاد و خاطره شهیدان دفاع مقدس را گرامی داشتند.
فرمانده کل قوا سپس از یگانهای حاضر در میدان سان دیدند.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین جانبازان سرافراز حاضر در میدان را مورد تفقد قرار دادند و با تعدادی از خانواده‌های معظم شهیدان دیدار و گفت‌وگو کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در این مراسم دانشگاه امام حسین را دانشگاهی مهم و از برکات بزرگ الهی خواندند و با اشاره به ضرورت تمرکز مسئولان سپاه پاسداران بر اعتلا و ارتقای این دانشگاه افزودند: به موفقیتهای دانشگاه افتخار می کنیم اما قانع نیستیم و ادامه پیشرفت آن را در همه سطوح و ابعاد ضروری می دانیم.
ایشان توجه به نظام جذب، عمق یافتن برنامه های آموزشی، توجه خاص به مسائل و علوم نوپدید، تربیت جامع، مدیریت تخصصی، وضابطه گرایی در عین ارتباط عاطفی فرماندهان و مدیران با بدنه دانشگاه را از جمله مسائلی خواندند که باید مورد توجه ویژه مسئولان سپاه قرار گیرد تا این دانشگاه نقش خود را به خوبی ایفا کند.
فرمانده کل قوا در محور دوم سخنانشان، عزت سپاه را در داخل و خارج یادآوری کردند و افزودند: آمریکایی ها نیز با چهره خصمانه و عبوس خود به سپاه، عزت آن را افزون‌تر کردند، چرا که دشمنی دشمنان خدا، بندگان مؤمن را عزیزتر می کند.
 ایشان با استناد به آیه شریفه «وَ أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم» تاکید کردند: این فرمان الهی باید به عنوان درسی دائم، همواره در اولویت سپاه پاسداران باشد.
فرمانده کل قوا هدف این آیه شریفه درباره ضرورت آمادگی هرچه بیشتر را ترساندن دشمنان خدا و دشمنان مسلمانان برشمردند و افزودند: ترسی که پروردگار ایجاد آن را در قلب دشمنان فرمان می‌دهد، ترس بازدارنده است یعنی باید به گونه‌ای عمل کنیم که دشمنان از هیبت مردان جوان، مؤمن، فداکار و پرانگیزه بیمناک شوند که این مهمترین عامل بازدارندگی خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین نکات مهم و برجسته دستور جاودانه پروردگار درباره آمادگی روزافزون افزودند: معنای «وَ أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» این است که باید تا می‌توانید قدرت سازمانی را با ایجاد سازمانی قوی، مستحکم و جامع افزایش دهید، تقویت قدرت علمی و تخصصی را همواره مد نظر داشته باشید، در قوت تاکتیکی و راهبردی مدام رو به جلو حرکت کنید، قوت عملیاتی را با بیداری و آماده به‌کاری دائم و پرهیز از حتی یک لحظه غفلت همراه کنید و قوت ایمانی سپاه را با تربیت جوانانی مؤمن، مصمم، خالص و دارای انگیزه، هر روز بیشتر سازید.
فرمانده کل قوا در تبیین بخش دیگری از آیه درباره آمادگی تجهیزاتی افزودند: خداوند در قرآن مجید امر کرده است که باید از همه تجهیزات لازم دفاعی، عملیاتی و اطلاعاتی برخوردار شوید، البته این ابزار باید تولید و ابداع داخل باشد و با برخورداری از تنوع، همه نیازها در زمین، آسمان، فضا، دریا، مرزها و در داخل کشور را تأمین کند که البته امروز حتی فضای مجازی نیز جزو ابزارهای لازم است.
ایشان در همین زمینه یادآور شدند: البته رژیم فاسد و وابسته طاغوت، انبارها را پُر از سلاح آمریکایی کرده بود اما ایرانی ها حتی حق نداشتند بسیاری از این تجهیزات را باز و یا تعمیر کنند. در واقع رژیم طاغوت با پول ملت، کارخانه های تسلیحاتی آمریکا را رونق داده بود و انبار ها را پر از ابزار هایی کرده بود که بدون اجازه اربابانش، ایرانی ها نه حق استفاده از آنها را داشتند و نه حتی حق آشنایی و تسلط بر آنها را.
رهبر انقلاب افزودند: رژیم طاغوت به تعبیر خودش دو مؤلفه قدرت داشت، یکی انبارهای سلاح و دیگری افتخار به اجرای دستور آمریکا و ایفای نقش ژاندارمی منطقه و سرکوب هر صدایی که مخالف آمریکا بود.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: البته امروز اوضاع صددرصد برعکس شده است و ملت با اراده خود و برای تأمین منافع و آنچه به مصلحت کشور است، کار و تلاش و تصمیم گیری و اقدام می کند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید مجدد بر ضرورت مجهز شدن به همه ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری قدرت، راهپیمایی اربعین را از مصادیق قدرت حقیقی خواندند و افزودند: اجتماع عظیم و میلیونی زائران در مسیر حرکت به کربلا یعنی «حرکت به سمت قله افتخار و فداکاری و شهادت»، قدرت اسلام و جبهه مقاومت اسلامی را تجلی دوباره می دهد.
رهبر انقلاب اسلامی، اربعین را از اولین ظهورش در تاریخ اسلام، «رسانه پر قدرت عاشورا» دانستند و افزودند: در چهل روز فاصله حماسه عاشورا تا بازگشت اهل بیت (علیهم السلام) به کربلا، فریادهای حضرت زینب و حضرت امام سجاد در شام و کوفه رسانه حقیقی عاشورا بود و با تحقق فرمانروایی منطق حق در فضای ظلمانی حاکمیت بنی امیه و سُفیانی، عاشورا زنده ماند و در تاریخ جاری شد.
حضرت آیت الله خامنه ای، طوفان حرکت اهل بیت در فاصله عاشورا تا اربعین را در اختناق عجیب آن دوران، باعث منقلب شدن اوضاع و در نهایت سرنگونی رژیم سفیانی خواندند و افزودند: امروز هم همین اتفاق در جریان است.
ایشان راهپیمایی عظیم مسلمانان در اربعین حسینی از کشورهای مختلف، فرقه های مختلف اسلام و حتی برخی ادیان دیگر را فریادی رسا و رسانه ای بی همتا در دنیای پیچیده تبلیغات و جهان پر هیاهوی بشریت امروز خواندند و افزودند: شعار پر معنای «الحُسین یجمعنا» یک حقیقت ناب است چرا که حسین این اجتماع بی نظیر را به راه انداخته است و همه را به سمت سرچشمه معنویت و آزادگی به حرکت درآورده است.
رهبر انقلاب با تاکید بر گسترش وتعمیق روزافزون معنویت و فکر و معرفت در راهپیمایی اربعین حسینی افزودند: اصحاب حکمت و علم باید دراین زمینه کار و تلاش کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان درباره مشی جمهوری اسلامی گفتند: از ابتدای انقلاب در بخش های مختلف موفقیتهای گاه بهت آوری به دست آورده ایم، البته کمبودها زیاد است و مشکلات هم کم نیستند اما موفقیت ها و پیشرفت ها بیشتر بوده است.
ایشان برای تبیین جهت و مشی حرکت جمهوری اسلامی در ادامه مسیر کنونی، به خطبه ای درباره فلسفه قیام عاشورا از زبان اباعبدالله الحسین (ع) استناد کردند و افزودند: حضرت سیدالشهداء با بیان حدیثی از رسول گرامی اسلام خطاب به همه مردم فرمودند هرکس یک قدرت ظالم یا ستمگر را ببیند و با زبان یا اقدام با او مخالفت نکند، خداوند او را به سرنوشت همان قدرت ستمگر دچار می کند و به دوزخ می فرستد.
حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: امام حسین(ع) با این بیان، ادای وظیفه در مقابله با ظلم و ظالم را علت قیام و حرکت خود اعلام می کند و جمهوری اسلامی نیز بر همین اساس، عمل به این وظیفه را تکلیف خود می داند و در همه حال به آن عمل خواهد کرد.
رهبر انقلاب یادآور شدند امروز جبهه کفر و صهیونیزم و آمریکا با مکیدن خون ملت ها، جنگ افروزی و دیگر فجایع، با بندگان خدا و ملت ها با ظلم و جور و ستم رفتار می کند و ملت ایران بر اساس فلسفه حرکت حضرت سیدالشهداء، مقابله با آنان را وظیفه خود می داند و کوتاه نیامدن در مقابل آمریکا و فشارهای مختلف دشمنان بر همین اساس صورت می گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، مقابله امام خمینی(ره) با آمریکا را از حدود 50 سال قبل یعنی قبل از تبعید از قم در اوایل دهه چهل، ناشی از احساس وظیفه دانستند و افزودند: امام با بصیرتی مثال زدنی، می دانست که هر کس و هر ملتی به وظیفه خود در مقابل ظلم و ستم عمل کند خدا حتما او را نصرت خواهد کرد و همه دیدیم که این وعده الهی محقق نیز شد.
رهبر انقلاب خطاب به جوانان عزیز ایران تاکید کردند: با ایمان و عزم و اراده، به وظیفه الهی خود عمل کنید و بدانید ایستادگی در مقابل دشمنان دین و بشریت، یاری پروردگار را به همراه می آورد، همانگونه که در چهل سال اخیر این گونه بوده و به فضل الهی در گام دوم انقلاب و گام های بعدی نیز چنین خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای جوانان را امیدهای کشور برشمردند و افزودند: البته افراد مُسن نیز به وظایف خود عمل می کنند، همانطور که امام در کهنسالی مثل یک جوان فکر و اقدام می کرد اما واقعیت این است که جوانان موتور پیشبرنده کشور هستند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: جوانان بدانند که فکر و ذهن آنها اولین آماج دشمن است بنابراین با ایمان و قدرت در مقابل ترفندهای دشمنان بایستند.
در این مراسم، سردار سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تأکید بر آمادگی سپاه برای نقش‌آفرینی در گام دوم انقلاب بر محور معنویت و جهاد علمی و عملی، خاطرنشان کرد: تحلیل روندهای موجود نشانگر آن است که پایه تحولات آینده بر مدار علم خواهد بود و بر این اساس، اساتید و دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع) تلاش خواهند کرد با جبران عقب ماندگی‌های علمی بر لبه‌های دانش و فناوری حرکت کنند.
سردار سرتیپ فضلی فرمانده دانشگاه امام حسین(ع) نیز گزارشی از اقدامات و برنامه‌های تحصیلی این دانشگاه بیان کرد.
در این مراسم تعدادی از فرماندهان، مدیران، مدرسان، پژوهشگران و دانش‌آموختگان نمونه دانشگاه امام حسین(ع) هدایای خود را از دست فرمانده معظم کل قوا دریافت کردند و دو نماینده دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع) نیز مفتخر به دریافت درجه و سردوشی شدند.
اجرای طرح «انقلاب انسان‌ساز» و اجرای میثاق پاسداری از دیگر برنامه‌های مراسم امروز در دانشگاه امام حسین(ع) بود.
همچنین در این مراسم، یگانهای حاضر در میدان از مقابل فرمانده کل قوا رژه رفتند و همزمان عملیات میدانی و اعتماد به‌نفس اجرا شد.




تاریخ : دوشنبه 98/5/21 | 6:56 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

کودکی و فامیل امیر کبیر: پدران امیر کبیر و اقوامش اصلا هزاوه ای الاصل و فراهانی بود اند.و هزاوه از بزگترین دهات فراهان اراک بوده است. در سال 1351 که سخنرانی آقای حسن قاسم خان هزاوه ای ایرادشده و بعد نوشته شده ایشان ، گوشزد کرده است که ، پیر مردان و اکثر فامیل امیر کبیر متفق القول می گویند که جد میرزا تقی خان امیر کبیر که بنام علی وردی معروف بوده است . دو پسر داشته است .به اسامی طهماسب و الماس . از بازماندگان الماس اطلاعی در دست نیست و تاکنون در هزاوه از او صحبتی نشده است و اینطور که بنظر می رسد نامبرده یا دراوان جوانی از هزاوه مهاجرت کرده یا اینکه قبل از ازدواج فوت کرده است . . فرزند بزرگ علی وردی طهماسب نام داشته و نامبرده یک پسر داشته بنام عباس و عباس دارای چهار پسر بوده است . 1- محمد قربان 2- حاج ابراهیم . 3-حاج شهباز 4-اسمعیل محمد قربان –دو پسر داشته است یکی بنام محمد تقی (امیر کبیر )، دومی بنام حسن (میرزا حسن خان وزیر نظام )که در زمان صدرات برادرش میرزا تقی خان امیر کبیر حاکم شهراراک بوده است. از مرحوم امیر کبیر یک پسر و دو دختر از همسر هزاوه ایش (دختر عمویش حاج شهباز )که باو جان جان خانم میگفته اندباقی مانده است . فرزند ذکور امیر ،احمد خان ملقب به ساعد الملک بوده است . دختر های خانم هزاوه ای امیر یکی را بعقد عزیز خان که معروف به سردار کل بوده است در آوردند . دختر دومش را به عقد میرزا رفیع خان موتمن . راجع به زن دوم امیر کبیر . زن دوم امیر کبیر ملکزاده خانم ملقب به عزت الدوله خواهر تنی ناصر الدین شاه بوده است . علی ایُّ حال کربلائی قربان در خانه پدری خود در محله پایین هزاوه در دامنه یال قاضی سکونت داشته و نقل است که نامبرده مردی با ایمان و مورد احترام همه مردم هزاوه بوده است . آقای عزیز الله احتشام زاده که خود نو? قائم مقام بوده ،درباره محمد قربان چنین میگوید : میرزاعیسی قائم مقام برای انجام کارهایش باین فکر افتاد که بشخص با ایمان و درستکار و باهوش و کاردان و حتی نفوذ دار در ده هزاوه محتاج است که بتواند باکمال صداقت برای او انجام وظیفه نماید و مطابق تصور و بررسیهایش کسی مناسب ترو کاردان تر از کربلائی قربان ر بفکرش نمی رسد . پس طبق دستور میرزاعیسی قائم مقام محمد را بقلعه قائم مقام می آورند ،وی وارد قلعه و به حضور فائم مقام می رسد . و قائم مقام علت احضار او را مطرح می کند و باو میگوید از تو میخواهم که بعنوان ناظر در آشپزخانه من و سایر امور در منزل من انجام وظیقه نمائی و کربلائی قربان بعنوان ناظر مشغول انجام وظیفه می شود. می گویند صداقت و در ستکاری کربلائی قربان در منزل میرزاعیسی قائم مقام بحدی بوده است که بهر نقطه ای از کشور سفر می کرده او را باخودش می برده است . به هر حال همان طور که در پیشین مذکور گردید، محمد قربان با دختر عمویش ازدواج می کند و در خانه پدری اش فرزندی ذکور بوجود می آید که به خواست خدای متعال نام او را تقی و یا محمد تقی می گذارند ، آن طور که نقل شده، از ساعت اول تولد آثار بزرگی در پیشانی او هویدا بوده است . . حالات و رفتار محمد تقی در دورن کودکی درباره کودکی امیر چنین نقل می کنند : امیر وقتی در سنین پنچ و شش سالگی بوده است والدینش همیشه یک پیراهن سفید و شلوار گشاد وسفیدی از جنس مثقال برای فرزندشان می دوختند با شب کلاهی زربفت که می گویند مزین بدانه های مروارید بوده و مادر تقی موقعیکه او را از خانه بیرون می آورده آن را بسر فرزندش می گذارده است . در این سن بهیچ وجه در جمع بچه های هم سن و سالش شرکت نمیکرده . اگر احیانا از خانه بیرون می آمده است گوشه ای را در پایه دیواری انتخاب می کرده و به تماشای رفت و آمد مردم ده و بازی بچه ها مشغول بوده است . میگویند مادرش فاطمه ملقب به معصومه اصرار داشته است که او هم مثل سایر بجه ها بازی کند و او ابدا بازی نمیکرده است . اگر احیانا در بازی شرکت می کره همیشه سعی داشته است که ارشد سایر بچه های هم بازیش باشد . می گویند روزی عده ای ازبچه های همقدش با هم بازی می کرده اند و او نیز مثل همیشه در گوشه ای ایستاده بود و بازی بچه ها را نگاه میکرده است . بچه ها می گویند برویم محمد تقی را در بازی بیاوریم گویا دایی امیرر در گوشه ای نشسته بوده و بازی بچه ها را مد نظر داشته است و می خواسته است ببیند خواهر زاده اش محمد تقی که مدتها بازی نمیکرده و حالا که بچه ها اورا ببازی آورده اند چکار خواهد کرد . متوچه میشود که تقی مشغول صحبت با بچه ها است و او می گوید اگر میخواهید من با شما بازی کنم همه وقت من بایستی ارشد باشم . اکثر بچه ها قبول می کنند و با پیشنهاد او توافق حاصل می شود و او را بعنوان ارشد ببازی می گیرند . البته نحوه بازی طوری بوده که بقول گوینده مطلب حکم ،حکم ارشد بوده است ، و هر چه او دستور میداده سایرین دستورش را اجرا می کرده اند . در همان موقع در محل علاوه بر یکی دو نقر از خویشان امیر، عده ای از پیر مردان و جوانان حضور داشته اند و برای همه تازگی داشته است که چطور پس از مدتی کناره گیری ، محمد تقی از بازی با هم سالهایش حالا در بازی شرکت کرده و در اولین روز بازی هم سعی دارد ارشد باشد . روایت است که در اینموقع محمد تقی نسبت به نوع بازی بچه ها را تقسیم بندی می کرده است و پس از تقسیم بندی آنها دستور صادر می کرده ضمن صدور دستور گویا در آن میان عده ای از بچه ها زیر بار دستور نرفته اند . محمد تقی بشدت ناراحت شده دستور تنبیه سه نفر را می دهد . محوه تنبیه آنها بدینقرار بوده است . بیکی می گوید صورتت را مقابل دیوار نگهدار . دیگری را می گوید یکدست و یک پایش را بالا نگهدارد و سومی را دستور می دهد چند چوب بکف دستش بزنند . وبقیه را که بهتر دستور اورا اجرا کرده بودند تشویق کرده است . دایی اش و سایر مردمیکه بازی او و سایر بچه ها را زیر نظر داشته اند پس از خاتمه بازی می دوند جلو محمد تقی او او سوال می کنند برای چه این سه نفر را باین طریق مورد تنبیه قرار دادی او با زبان کودکی اما بامغزی چون انسانی بزرگ در جواب پیرمرد چنین گفته بوده است : آنکه دستور دادم صورتش را به دیوار کند باین علت بود که در موقع فرمان من چشمانش را بمن خیره کرد . دومی را که دستور دادم یک دست و یک پایش را بالا بگیرد برای این بود که در حین اجرای دستور بازی پا جلوی هم بازیش گرفت و هم بازیش بزمین افتاد. سومی را که دستور دادم چند چوب تر بکف دستش بزنند برای این بود که حرف نامربوط زد . برادر مادرش و سایرین در همان جا بیکدیگر نگاه می کنند و ماشالله باو می گویند . پیرمردی در آن جمع می گوید منتظر باشید که محمد تقی ارباب همه شما خواهد شد . خدا تقی را حفظ کند . کربلائی قربان در اکثر مسافرتهایش تقی را با خود می برده است . و او ازپدرش و سایرین می خواسته که از سر گذشت پادشاهان و جنگ و ستیزو کشورگشائی برای او تعریف کنند . به هر روی با توجه به روایات چنین به نظر می رسد که از سنین کودکی آثار بزرگی و درک خوب و بد و شخصیت و منش در ذات امیر هویدا بوده است. چنانچه از اوان طفولیت نماز می خوانده و در ماه مبار ک رمضان روزه می گرفته است . و در مواقعی که مادر یا پدرش به مسجد میرفته اند همه وقت تقی را باخودشان می برده اند کما اینکه گفته شده است در زمان صدارتش وقتی تا ساعتی که او را در حمام فین کاشان بقتل رساندند او آنی از ذکر خدا غافل نبوده است . درباره عبادت امیر کبیر و ایمان او از آقای محمد امیری که از بازماندگان اقوام مادری مرحوم امیر کبیر است نقل است که : زمانی که امیر را از وزارت معزول و او را به کاشان تبعید کرده بودند دو نفر از فرزندان حاج میرزا برادر مادرش بنامهای میرزا عبدالغنی و میرزا جهانگیر نیز در فین کاشان همه وقت با او بوده اند . گفته بودند وقتی که بنا بدستور ناصر الدین شاه سربازها همه جای باغ را تحت کنترل قرار دادند و از طرفی حتی اجازه خروج زن و بچه و کلفت و نوکر وخدمه و قوم و خویش را ندادند و کسی حق نداشت در آن موقع از جای خود بجنبد در همان شبی که صبحش بنا بوده است بقتل برسد بعنی شب آخر عمر هم نماز شب می خوانده است . خاطره ای شیرین از امیر کبیر روایت است که : هنگامی که امیر ضمن بلوک گردی با ناصرالدین شاه از فراهان و اراک و حومه آن 1 با چند نفری از صاحب منصبان قشون آنروز وارد در هزاوه می شوند . ضمن بازدید از تمام فامیل و قوم و خویش ها و اهالی هزاوه : یادش میاید که عمه ای داشت است سوال می کند منزلش کجاست میگویند در میان ده کوچه ...... امیر وارد در کوچه میشود عمه اش نیز باندازه ای مسن بوده که نمی توانسته است حرکت کند خلاصه بعمه اش میگویند محمد تقی آمده تورا ببیند . او از شدت ذوق گریه می کند . امیر جلو میرود عمه اش را در آغوش می گیرد و ضمن روبوسی واحوالپرسی : برای اینکه خاطره ای را بیاد عمه اش آورده باشد میگوید عمه یادت میاید که بچه بودم ، تو سرگرم کارخانه بودی من وارد در صندوق خانه ات شدم (امروز بکلمه صندق خانه میگویند پستو )در کردله ترخته ات رابرداشتم که تو رسیدی با چوبی که در دست داشتی چند تا بپشت دست من زدی . (در هزاوه به باسلق میگویند (ترخته )- بظرف آن که گلی است و باسلق را در آن می ریزند میگویند کردله ) . عمه اش که به قول امروزی ها سورپرایز شده بود امیر را در آغوش می گیرد . در این موقع امیر کبیر دست توی جیبش می کند و مشتی اشرفی ناصر الدین شاهی را به دامان عمه اش میریزد از او خداحافظی می کند و پس از صدور دستوراتی راجع به محلات هزاوه باهمراهان از هزاوه خارج می شوند . منبع: حسن قاسم خانی هزاوه ای،اطلاعات محلی از خویشان امیر کبیر،(از کتاب )امیر کبیر و دارالفنون، به کوشش، قدرت الله روشنی زعفرانلو، تهران، انتشارات کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، صص 238 - 278 1. : ناصرالدین شاه در اوایل سلطنت (سال 1266 )به اتفاق امیر کبیر با اردویی به قم و نواحی مرکزی ایران سفر می کند، چنانچه خودش در خاطرات خود زمانی که در سال 1305 برای ششمین بار به قم عزیمت می‌نماید، هنگام عبور از ماهورهای جنگل علی‌آباد و دیدار از میل‌بلند و قلعه سنگی که بنای آن را منسوب به بهرام گور نموده است، چنین می‌نویسد:«در اوایل دولت میرزا تقی خان که آمدیم به قم، یک شب در همین‌جا اردو زده منزل کردیم. ر.ک. فاطمه قاضیها ، سفرهای ناصرالدین شاه به قم، تهران ، سازمان اسناد ملی ایران 1381 ص3.






  • paper | خرید بک لینک رایگان | رپورتاژ سایت
  • رپرتاژآگهی | خرید بک لینک