سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 98/3/15 | 6:30 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

  20 دی ماه سالروز شهادت یکی از بزرگترین مفاخر تاریخ ایران است که در دوران قاجار با اقدامات اصلاحی و اساسی خود توانست، کشور را از ورطه نابودی نجات دهد.

به گزارش ایرنا، میرزا تقی خان امیرکبیر بزرگمردی از خطه عالم پرور استان مرکزی است که در مدت صدارت 39 ماهه خود خدمات ارزشمندی برای توسعه و ترقی ایران به یادگار گذاشت که با توجه به دوران خفقان حاکمیت قاجار، به نوعی تحول ماندگار است.
اقدامات ماندگار امیرکبیر ریشه در اندیشه ناب و خلاق و خودباوری دارد و این همان مولفه ای است که برنامه های الگوی توسعه ایرانی و اسلامی، به آن نیازمند است.
مشابهت راهبرد مدیریتی امیرکبیر با اهداف الگوی ایرانی و اسلامی عجین شده و اعتقاد راسخ به نقش دین در مدیریت جامعه، پیشرفت و ایجاد دگرگونی در ارزش ها است و این اصل اهمیت بازتعریف افکار و اندیشه ها و روش های کارکردی توسعه محور امیرکبیر و استفاده آگاهانه و به جا از آن در اهداف توسعه ای امروز را دوچندان کرده است.
برای طراحی و تدوین الگوی اسلامی - ایرانی توسعه تنها بهره گیری از تمام ظرفیت های کارشناسی و علمی حوزوی و دانشگاهی و تعامل مثبتی بین نهاد حوزه و دانشگاه کافی نیست بلکه بازشناخت تجارب موفق و تعریف برنامه های اجرایی برگرفته از این تجارب در بدنه اجرایی کشور می تواند به عنوان اصلی مهم در تحقق خواست و دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی در شتاب بخشی به اهداف کلان ترسیم شده نظام ایفای نقش کند.
معمار تاریخ ساز دوره قاجار نه تنها در برنامه های عمران و آبادانی، علم و کانون های فکری و علمی خدمات ارزنده به جای گذاشته بلکه در سایه راهبردهای خرد ورزانه، مولفه های مردم سالاری دینی و استقرار عدالت را نیز پایه ریزی کرد.
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران امروز پرچم دار نهضت آزادی خواهی، فعالیت های انسان دوستانه و صلح طلبی برای جهان است و تحقق ایرانی آزاد و آباد بی شک به مولفه های خدمتگزاری بزرگمردانی چون امیرکبیر نیاز دارد.
نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در بیش از چهاردهه از حیات خود توانسته کارنامه درخشانی به جا گذارد و امروز همت بلند خدمتگزاران در کنار مشارکت فعال شهروندان از راهبردهایی است که روح اقتدار و سازندگی را در کالبد این کشور نهادینه می کند.
الگوی ایرانی، اسلامی پیشرفت به عنوان یکی از تاکیدات و رهنمود های رهبر معظم انقلاب اسلامی، تحقق عدالت فراگیر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به همراه دارد که این مولفه ها در خدمات امیرکبیر نمایان بود.
اصلاحات ارزشمند امیر کبیر در شاخه های عمومی، نظامی، اشاعه عدالت، اخلاق مدنی و شهروندی، اصلاح امور شهری، نشر دانش و فرهنگ نوین، رونق ساختارهای صنعت و کشاورزی، مفاهیم جدید تجارت، گسترش وزارت خارجه، مبارزه با فرقه های نوظهور به عنوان فصلی آموزنده و درخشان در تاریخ ایران مقابل دیدگان ما به عنوان فرزندان امروز ایران است.
میرزا تقی خان فراهانی مشهور به امیرکبیر در سال 1186 در روستای هزاوه واقع در 18 کیلومتری غرب اراک زاده شد و در 20 دی ماه 1230در حمام فین کاشان کشته شد.
منزل پدری بزرگترین صدراعظم ایران در دربار قاجار در روستای هزاوه به ثبت آثار تاریخی رسیده است و با تخصیص اعتباراتی در سال های گذشته توسط سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مرمت و بازسازی شده است.
مناسبت سالگردشهادت امیرکبیر بر پهنه تقویم فرصتی طلایی است تا مسوولان فرهنگی، تصمیم سازان اجرایی و نخبگان فکری از آن برای الگوسازی و اشاعه روش های این آزاد مرد برای نسل جوان ایران الگوسازی کنند.
بنیانگذاری مدرسه دارالفنون برای آموزش دانش و فناوری های نو، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه، توسعه ورزش زورخانه ای، حذف القاب درباری، رسیدگی به وضع مالیات و خرانه، اصلاح چاپارخانه های دولتی و سامان ارتش، ایجاد قراول خانه، تاسیس دیوان عدالت، سدسازی و رواج کشت نیشکر، فرمان آزادی استخراج معادن و تدوین نقشه صنعت و بهبود امنیت داخلی ایران گوشه ای از خدمات وی در آن زمان است.



تاریخ : جمعه 98/2/27 | 6:50 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

 





 

 

بانی اولین
مدرسه ی ایرانی

میرزا محمدتقی خان امیرکبیر فرزند کربلایی قربان بیگ فراهانی در سال 1222 ق در هزاوه فراهان از توابع اراک (سلطان آباد پیشین) متولد شد. کربلایی قربان پدر امیرکبیر در دستگاه میرزا عیسی (میرزا بزرگ) پدر میرزا ابوالقاسم قائم‌‌مقام سمت آشپزی داشت. مادر امیرکبیر فاطمه‌سلطان دختر استاد شاه محمد‌بنا از اهالی فراهان بود. میرزا محمدتقی خان به خاطر هوش و استعداد کم‌نظیرش از همان دوران نوجوانی مورد توجه میرزابزرگ و سپس قائم‌مقام فراهانی قرار گرفت و به ترتیب به سمت منشی‌گری آن دو دست یافت و به سرعت مورد توجه قائم‌مقام و عباس میرزا نایب‌السلطنه قرار گرفت. اولین تجربه سیاسی میرزامحمدتقی خان همراهی خسرو میرزا فرزند نایب‌السلطنه و هیئت همراه او در سفرش به روسیه تزاری بود.

امیرکبیر مدت کوتاهی پس از صدارت اصلاحات سیاسی، امنیتی، مالی، اقتصادی و فرهنگی اش را آغاز کرد و در این میان ایجاد امنیت و پایان دادن به شورشها و یاغی گریها و نیز اصلاحات مالی و جلوگیری از اجحافات پیدا و پنهان صاحبان قدرت و نفوذ را در اولویت برنامه های خود قرار داد و مدت کوتاهی پس از صدارت نشان داد که قصد دارد از نفوذ و دخالت بیگانگ خان امیر کبیر, صدراعظم مشهور دوره ی ناصرالدین شاه قاجار، نام اصلی امیرکبیر محمد تقی بود که بعدها تقی گفته می‌‌شد و عناوین و القابی که به دست آورد بدین قرار است: کربلایی محمد تقی- میرزا محمدتقی خان- مستوفی نظام- وزیر نظام- امیر نظام- امیر کبیر- امیر اتابک اعظم.

 

مهم‌ترین اقدامات امیرکبیر

تأسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزاده‌های قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌هاب آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفت‌های میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.

بانی اولین مدرسه ی
ایرانی

انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه: اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در 18 بهمن 1229 خورشیدی و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از 200 تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.

رسیدگی به وضع مالیه: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خواست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. و سروسامانی به قوانین مالیاتی داد.

او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.

اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست‌نشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.

از دیگر اقدامات امیر کبیر می توان به سر و سامان دادن به ارتش، اصلاح سیاست خارجی، اصلاحات مذهبی، حذف القاب و عناوین، فرمان قتل سیدعلی محمد باب(به دستور امیرکبیر، باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد)، فرمان قتل سالار پسر آصف‌الدوله(سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.)، آوردن سیدصالح عرب به ایران( آقاسیدصالح در کربلا با فرستادگان امپراتوری عثمانی روبه‌رو گردید. وی شش روز با عثمانی جنگید تا این که دستگیر شد و سلطان عثمانی به دستگیر کردن وی فرمان داد. امیرکبیر تلاش کرد تا سید را به تهران برگرداند.) اشاره کرد.

حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری قرار داشت؛ چنان که تلاش‌های این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود گردید. برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود می‌دیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد.

تحریک‌های مادر شاه و دیگر درباریان باعث ترس شاه شد، از این رو، حکم عزل امیرکبیر در روز 19 محرم سال 1267هجری قمری به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از این، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد.

امیرکبیر، دو روز پس از عزل به کاشان تبعید شد. اما با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار، احتمال می‌دادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد. بنابراین با کوشش فراوان توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدین‌شاه بگیرند. سرانجام امیرکبیر در 20 دی 1230  در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستهایش به قتل رسید.

امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در اتاقى که در آن به سوى صحن امام حسین(ع) باز مى شود به خاک سپردند.

 




تاریخ : یکشنبه 98/1/25 | 9:45 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی


در طول زمان، همواره انسان های بزرگی بوده اند که با گفتار و رفتارشان، در عرصه اجتماع خوش درخشیدند و با اقداماتی که انجام دادند، نامشان را تا ابد جاودانه ساختند. از شمار این شخصیت ها، میرزا تقی خان امیرکبیر است که از

مُصلح آگاه مُصلح آگاه

نویسنده: فاطمه محمدی



چهره ماندگار

در طول زمان، همواره انسان های بزرگی بوده اند که با گفتار و رفتارشان، در عرصه اجتماع خوش درخشیدند و با اقداماتی که انجام دادند، نامشان را تا ابد جاودانه ساختند. از شمار این شخصیت ها، میرزا تقی خان امیرکبیر است که از برجستگان و مردان نامدار عصر خویش بود و تأثیر به سزایی در شکل گیری اندیشه های ترقی خواهانه در کشورمان داشت. امیر، آشپززاده ای بود که با هوش و درایت خود، مراحل پیشرفت را به تدریج از صحن آشپزخانه قائم مقامی تا مصدر صدارت شاهی گذراند و همچون چهره ای اسطوره ای، در تاریخ سیاسی ایران ماندگار شد. امیرکبیر در حکومت سه سال و چندماهه خود، فرصت نکرد برنامه های بی شمار و اصلاحات خود را به اجرا درآورد، ولی در همین مدت کوتاه نیز، توانست خدمات فراوانی در زمینه ها و ابعاد گوناگون ارایه کند.

دوران کودکی

میرزا تقی خان امیر کبیر، فرزند کربلایی محمدقربان، آشپزباشی مخصوص قائم مقام فراهانی، وزیر محمدشاه قاجار بود. وی حدود سال های 1214 ـ 1210 ق، چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی، در خاندان قائم مقام به سر می برد و هم بازی کودکان خردسال میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدر اعظم زیرک و شایسته دوره قاجار شد. از آن جا که امیر، هوش و درایت بالایی داشت و در دانش آموزی، علاقه وافری از خود نشان داد، قائم مقام هم در تعلیم و تربیت او بسیار کوشید.

خوی و منش امیرکبیر

امیرکبیر در جوانی، پهلوان و کشتی گیر بود. سیمایی گشاده داشت و در هوشْ نابغه بود. پشتکار، درستی، راست کرداری، فسادناپذیری، دلاوری و جسارت، از ویژگی های او به شمار می آمد. امیر، رفتاری متین و سنگین داشت. او را مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود. به خواری تن در نمی داد، حق شناس بود، سخن کوتاه می گفت و کوتاه می نوشت. ساده می نوشت. خداترس بود و در تمام مدت عمر، به ویژه در دوران صدارت خویش، کمتر مرتکب خطا و خلاف گردید و به همین دلیل، گفتار و رفتارش سرمشق همه مردم دور و نزدیک بود.

مُصلحِ روشن ضمیر

امیرکبیر، هیچ گاه با روحانیان و عالمان به مخالفت نپرداخت و حتی در امور قضا و بسیاری از امور دیگر، از آن ها مشاورت و مدد می جست. سیاست امیر در مورد سایر ملل دیگر نیز، بر پایه مدارای مذهبی یا حق آزادی پرستش و تساوی حقوق اجتماعی بود. در زمان صدارت و قدرت وی، پیروان سایر ادیان الهی، به راحتی می توانستند به مناسک و اعمال مذهبی خودشان بپردازند. وی چنان به ملاطفت با پیروان دیگر ادیان برخورد می کرد که تمام آنها، خود را همچون مسلمانان در خانه خویش می دیدند و این روش برخورد و روشن اندیشی او را، به عنوان مصلحی روشن ضمیر در تاریخ دو قرن اخیر به مردم شناسانده است.

رونق اقتصادی

امیرکبیر در زمان صدارت خود، به اقتصاد کشور سر و سامان داد؛ زیرا به خوبی می دانست یکی از دام های بسیار خطرناک استعمارگران برای ملت ها، ورشکستگی اقتصادی و کشیدن آنها به زنجیر وام ها یا کمک های به ظاهر خیرخواهانه است. امیر برای تعدیل دخل و خرج، هیئتی را بر گماشت که صورت درستی از وضع بودجه مملکت تنظیم نمایند. از حقوق تمام کسانی که از خزانه دولت مواجب یا مقرری داشتند، از شخص شاه گرفته تا نوکران، به تناسب کاست. امور مالیاتی را به تناسب شغل و میزان درآمد هر کس تعیین کرد و حتی این قانون، شامل درباریان نیز گردید. امیر در اجرای سیاست استقلال و خودکفایی ایران، به ترویج صناعت و کشاورزی توجه خاصی داشت. از دیگر کارهای او، این بود که سپردن امتیاز استخراج معادن را به دست اجنبی ممنوع کرد. همچنین امتیاز شیلات شمال را از دست روس ها بیرون ساخت و به طور مستقیم زیر نظر دولت قرار داد.

توجه به بهداشت جامعه

سر و سامان دادن به وضعیت بهداشت و درمان مردم، از اقدامات مهم امیرکبیر به شمار می آید. از آنجا که در آن زمان بیماری آبله، در میان مردم شیوع پیدا کرده بود، در اولین قدم، آبله کوبی در سرتاسر ایران اجباری شد. در این مورد، اولیای کودکانی که در این امر قصور می ورزیدند، بازخواست و جریمه می شدند. از دیگر کارهای سودمند آن زمان، تأسیس بیمارستان دولتی در تهران بود. در نخستین سال شروع به کار بیمارستان، تعداد 2238 نفر در آن معالجه گردیدند. پزشکانی که گواهی پزشکی داشتند، به شهرهای دیگر اعزام می شدند و حقوق آنها را دولت می پرداخت. همچنین برای آشنایی مردم با بیماری های واگیر مثل وبا و آبله، مقاله هایی منتشر گردید.

امیرکبیر و امور فرهنگی

از آنجا که امیرکبیر، چه در دوران صدارت و چه پیش از آن، توجه خاصی به امور فرهنگی و دست یافتن ملت ایران به علوم و فنون جدید داشت، اقدامات شایسته ای اجرا نمود که به پیشرفت علم و بالا بردن سطح فرهنگ مردم ایران انجامید. چاپ روزنامه «وقایع اتفاقیه» که به طور هفتگی و به چاپ سنگی در دو یا سه ورق انشتار می یافت، در راستای خدمت به فرهنگ و دانش این مرز و بوم بود. امیر کبیر اقداماتی را نیز در راه ترجمه و چاپ کتاب انجام داد. وی در ابتدا در دستگاه دولت، هیئتی از مترجمان را گرد آورد. در دوره وی، کتاب های زیادی از اروپا به ایران رسید. برای مثال در سال 1265ق، تعداد 293 جلد کتاب و 323 قطعه نقشه جغرافی، یکجا از فرانسه آمد که برای آن زمان رقم بالایی بود.

دارالفنون، اولین دانشگاه

از اقدامات فرهنگی امیر کبیر، ساخت مدرسه «دارالفنون» بود. سنگ بنای دارالفنون، در اوایل سال 1266 ق، در زمین واقع در شمال ارگ سلطنتی در تهران ساخته شد و ساخت آن، یک سال طول کشید. دارالفنون، اولین دانشکاه در ایران بود که برای تعلیم علوم و صنایع، حکمت و هندسه، معدن شناسی و آداب جنگ بنا گردید. پس از ساخت مدرسه، امیر کبیر دستور داد استادان و متخصص و معلمان با تجربه از داخل و خارج برای تدریس آورده شوند. امیر با تأسیس این مرکز، می خواست ایران را با علم روز آشنا سازد. وی علم را متعلق به غرب ندانسته، دستاوردهای علمی را، متعلق به بشریت می دانست. او از این راه می خواست از فرستادن دانشجو به غرب خودداری کند و کشور را از این نظر، به خودکفایی برساند.

اقدامات امیر در بخش کشاورزی

در بخش کشاورزی، ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان، دو عامل اصلی پیشرفت کشاورزی است. در دوره وزارت امیرکبیر، ایران در زمینه کشاورزی به چشم اندازهای تازه ای رسید. امیر کبیر، مالیات های زمین را تثبیت کرد، قیمت ها را در برخی موارد کاهش داد، زمین های بایر را به زمین کشاورزی تبدیل کرد و با اجرای طرح های آبیاری و ساخت چند سدّ کوچک و بزرگ، به کشاورزی رونق بخشید. احداث پل شوشتر و رواج کشت نیشکر، از دیگر کارهای دولت امیرکبیر است.

ایجاد ارتش منظم

عده ای، بنیان گذار ارتش نوین را در ایران، رضاخان پهلوی می دانند، ولی در واقع، امیر کبیر بنیان گذار ارتش ملی نوین در ایران است. پیش از امیر، ارتش به صورت غیرسازمانی و موقّت بود که درمواقع اضطراری، از قبایل و ایلات گردآوری می شد. امیرکبیر سیاست مداری روشن بین بود که وجود ارتش، لشکر و سپاه قوی را در عرصه نظامی ضروری می دانست و دراین مسیر، با تعلیم و تربیت لشکریان و یاد دادن فنون نظامی جدید و ایجاد ساز و برگ و لباس یکسان و گزینش نام ها و درجات نظامی و حقوق و مزایا، قشون منظمی را پایه نهاد و با تمرینات لازم، آنها را آماده دفاع از میهن خود نمود؛ زیرا معتقد بود ارتش، روح کشور است و اگر مملکتی بخواهد نیرومند شود، باید ارتش نیرومندی داشته باشد.

آگاه از مسایل کشور

یکی ازسازمان های مهم و جالب در حکومت امیرکبیر، که در واقع بازوی او برای کشف فساد و تجاوز مأموران حکومتی به مردم بود و کمک مؤثری در استقرار عدالت اجتماعی و امنیت مدنی داشت، دستگاه خبررسانی و خُفیه نویسی وی بود. وی با کمک این سازمان، از نهادهای حکومتی خود خبر داشت و از مسایل جاری در گوشه و کنار کشور آگاه بود، به طوری که مردم، وی را عالم بر اسرار مملکت می شناختند. امیر حتی در سفارت انگلیس و دیگر سفارت خانه ها، خُفیه نگارانی داشت که وی را از اوضاع و رفت و آمد به سفارت خانه ها آگاه می ساختند.

امور مالی

مهم ترین اقدام امیرکبیر، سامان بخشیدن به امور مالی کشور بود؛ زیرا در نتیجه بی کفایتی مسئولان پیشین، خزانه کشور در ورشکستگی محض به سر می برد. او برای این کار، سیاست هایی اصولی به کار گرفت. برای مثال، امیر افزون بر کاهش حقوق کارکنان حکومت، ناظرانی را برای بررسی وصول مالیات به شهرها فرستاد. ازدیگر اقدامات امیرکبیر برای افزایش درآمد دولت، کوتاه کردن دست تبعه های روسی بر ماهی گیران دریای خزر و سپردن آنان به شهروندان ایرانی بود.

پرده آخر

چهارشنبه 25 محرم الحرام 1268ق، میرزا تقی خان امیرکبیر از تمامی شغل ها و سمت هایش عزل شد. فردای عزل از مناصب درباری، به اجبار به همراه خانواده اش، به سمت فین کاشان حرکت نمود. روز گار تبعید امیر به چهل روز رسیده بود که در روز جمعه 17 ربیع الاول همان سال، یکی از مأموران ارش شاه، با در دست داشتن حکم قتل امیرکبیر، به باغ فین رسید و حکم را بر امیر ارائه کرد و فرصت هیچ گونه کاری به او نداد و با بریدن رگ دست ها، به زندگی امیر پایان داد. بدین ترتیب، تومار زندگی مردی بزرگ درهم پیچیده شد. جنازه امیر به وسیله مردم کاشان در بقعه امامزاده حبیب بن موسی علیه السلام در پشت مشهد کاشان در مقبره حاج سید محمدتقی به امانت سپرده شد. روحش شاد و پس از مدتی، به همت همسرش عزة الدوله خواهر ناصرالدین شاه قاجار، به کربلا منتقل و به خاک سپرده شد و یادش هماره گرامی باد.
منبع:ماه نامه گلبرگ، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره 58



تاریخ : جمعه 98/1/16 | 5:48 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی


اوج تحریک حسادت شاه، در سفر به اصفهان بود. احترامات مبالغه‌آمیزی که پذیره‌کنندگان به امیر به عمل آوردند، تذکر رقبای امیر را به شاه به دنبال دارد که اقتدار امیر او را در درجه دوم اهمیت قرار داده است. این سفر و حوادث‌ آن تأثیر زیادی بر روحیه ناصرالدین‌شاه داشت و ناصرالدین‌شاه که تا آن زمان «اتابک» خود را دوست داشت نسبت به وی بدبین شد.
بازدید : 456
زمان تقریبی مطالعه : 12 دقیقه
امیرکبیر
آنچه موجبات عزل امیرکبیر و مرگ وی را فراهم آورد، بیشتر از آنکه نتیجه جدی نگرفتن خطرات اقدامات اصلاحی‌اش باشد، ثمره پافشاری وی بر این اصلاحات و اعتقاد عمیق بر پیشبرد آن بود! امیرکبیر در سالهای مبارزه‌اش با فساد، آب در خوابگاه مورچگانی ریخته بود که به تعبیر «سایکس»، «یگانه منظور و هدف آنهاف جمع کردن ثروت بود».

مبارزه امیرکبیر بیش از آنکه با رجال سنتی و درباریان و با نام اشخاص باشد، با سیستمی بود که عامل این رقابتها محسوب می‌شد. سیستم کهنه و پوسیده‌ای که نظم و قانون و نوسازی را برنمی‌تابید و ناخواسته همه آنها را در مقابل امیرنظام قرار می‌داد، وگرنه بجز در مورد برخورد با فرقه‌سازیها و نیز جدایی‌طلبیها، مانند فتنه‌ سالار در خراسان که امیر محکم مقابل آنها ایستاد و تا نابودی آنها پیش رفت، در برخورد با دیوانیان سنتی و بعدها مهدعلیا مادر ناصرالدین‌شاه، در عین تأیید و پافشاری بر اقدامات اصلاحی خود، روش مدارا را در پیش می‌گرفت و در نامه‌های خود به شاه توصیه می‌کند که رعایت جانب مادرش را نگه دارد. چنانکه از وی می‌خواهد برای دلجویی مادرش به دیدن او برود: «نواب هم ان‌شاءالله به محض تشریف بردن قبله عالم روحنا فدا از یمن قدم مبارک خوب می‌شود».

با این وجود بعید به نظر می‌رسد که امیرکبیر از ورای دلگرمیهای شاه و نامه‌های تأیید کننده‌اش، سست بودن پایه‌های قدرت خود را در مقابل سیل بنیان‌کن مخالفانش احساس نکرده باشد. وی با شناخت لایه‌های قدرتمند قاجار، از شاهزاده گرفته تا حرمسرا و نیز دیوانیان سنتی، می‌کوشید در عین تأکید بر خواسته‌های اصلاح‌طلبانه‌اش، اقداماتش را به دور از اغراض شخصی جلوه دهد.

اما آنچه مسلم بود، اقدامات او در تحدید مستمری درباریان و امتیازات بی‌حد و حصر و دور از قانون آنان، خود به خود امیر را مقابل آنها قرار می‌داد. اینکه مهدعلیا پس از مرگ امیر به شاه می‌نویسد: «امیر شاهزادگان بیچاره را کمتر از سگ کرده بود» اوج خشم درباریان از امیر بود که بی‌اختیار از زبان مهدعلیا صادر شده بود.

همچنین امیرکبیر دستور داده بود از به‌کار بردن القاب بی‌معنا در نامه‌های اداری خودداری گردد، تا جایی که دستور داد «خطاب به وی و دیگر وزیران به همان لقب جناب بسنده نمایند». امیرکبیر گرفتن رشوه را برای کارگزاران دولت ممنوع کرد و برای آنها مواجبی تعیین کرد.

برای متعادل کردن دخل و خرج کشور بر بیشتر وظایف و مستمریهایی که وابستگان قاجار، مانند شاهزادگان، بدون دلیل دریافت می‌کردند، خط بطلان کشید. گرفتن مالیاتها را براساس اصول درست‌تری قرار داد و تبعیض در این مهم را «موقوف» دانست، به گونه‌ای که در مدت کوتاهی خزانه کشور را از مالیاتهای منظم پر کرد.

نکته عجیب ماجرا این است که عزل امیر نوعی خوشحالی عمومی را با خود به همراه داشت، چرا که افرادی که جلوی دزدی آنها گرفته شده بود، بسیار زیاد بودند، به تعبیر گوبینو «ملت شبیه به گروهی شاگرد مدرسه‌ای شیطان و جنجالی بود که از دست معلم سختگیری خلاص شده بود».



وی همچنین دستور داد به وضع «املاک تیول» و خالصه رسیدگی شود، اقدامی که مشکلات فراوانی را برای امیرکبیر به‌وجود آورد؛ به‌گونه‌آی که در نامه‌ای به شاه از صدهزار تهدید به قتل سخن می‌گوید. امیرکبیر در مقابل تهدیدات گوناگون به قدرت شاه پناه می‌آورد و وجود وی را مانع رسیدن دشمنان به اهداف خود می‌دانست؛ «دشمن از برای این غلام، از زن و مرد زیاد است، خداوند وجود پادشاه را از بلا محافظت نماید».

اما وابستگی این لایه‌های قدرت سنتی یعنی شاهزادگان و حکام و زنان حرمسرا، به امتیازات سنتی و فراتر از قانون و یا قوانین نانوشته قجری، چنان بود که حمایت شاه نیز تا زمانی می‌توانست مؤثر واقع گردد. هدف مخالفین و دشمنان امیر، سیاستگذاریهای اوست نه دشمنی شخصی با او! برای آنها تفاوت نمی‌کرد که امیر با اصلاحات خود منافع آنها را به خطر بیندازد و یا میرزاآقاخان نوری با انحصارطلبی خود آنان را از منافعشان بازدارد.

شیل وزیرمختار انگلیس در ایران با بیان دشمنی «بزرگان مملکت» با امیر نظام دلایل آن را «سودپرستی و طمع‌ورزی حاکم بر همه چیز» عنوان می‌کند: «سودپرستی و طمع‌ورزی حاکم بر همه چیز است و انگیزه‌های آنی و هوس و نیرنگ و افسون بر این جامعه مستولی است».

از سوی دیگر بحث فقدان نسبت خانوادگی امیر بود که دشمنان امیر آن را بهانه‌ای برای تحت فشار قرار دادن وی قرار دادند. این تهمت «گدازادگی» ناسزایی، حاصل خشم غلیان کرده قاجارها بود تا امیرکبیر را از اهدافش بازدارد، به تعبیر واتسن امکان نداشت نجبای دیرین کشور زیر بار قوانینی بروند که به وسیله فردی فاقد نسب خانوادگی وضع گردیده بود» اما فشار تهمت گدازادگی بر امیر به حدی بود که شاه را بر آن داشت تا برای آنکه اقتدار امیر تنها به سود سلطنت باشد برخلاف میل مهدعلیا تنها خواهر خود و تنها دختر او (مهدعلیا) را به عقد امیر دربیاورد.

با وجودی که امیر می‌کوشید اصلاحاتش حساسیت رقبای خطرناکش را برنینگیزد اما ماهیت نظمی که وی وجه همت خود قرار داده بود، روزبه‌روز به جرگه مخالفانش می‌افزود. این بار دست به دامان نظامیان شدند و «با توسط به رشوه، نظامیان را به طغیان واداشتند» تا خواستار عزل و حتی قتل امیرکبیر شوند.

نکته طنز ماجرا این است که این بار امیرکبیر شورش نظامیان را با کمک میرزاآقاخان نوری فرونشاند. در واقع امیر به قصد ترک صدارت در خانه میرزاآقاخان نوری ساکن شده بود که در آغاز تمامی مساعی خود را برای دور کردن وی از قدرت به‌کار برده بود!

اصلاحات امیرکبیر موجبات بسته شدن دست نظامیان را برای گرفتن رشوه که میان آنان نهادینه شده بود، فراهم آورده بود. بهانه نظامیان این بود که «تو می‌خواستی عباس میرزا (برادر ناصرالدین‌شاه) را که پسر آقای ماست کور کنی».

بی‌محتوا بودن اتهام دشمنان امیر همین بس که یکی از مهمترین اتهامات شاه و رقبا برای عزل وی تهمت علم کردن همین عباس میرزا علیه شاه بود. این که برخی معتقدند امیر قربانی غرور بیش از حد شده، تأیید ضمنی اوست، چرا که امیر به دردهای سرزمین خود به خوبی آگاه بود و به تعبیر گوبینو، «می‌خواست عظمت دیرینه کشورش را بازگرداند».

تمام قدرت امیر در همین دانش اصلاح و سازندگی او نهفته بود. چنانچه می‌بینیم در دفاع از خود چه در هنگام عزل و چه در هنگام شورش نظامیان (که به قصد استعفا ارگ را ترک کرده بود) توانایی چندانی از خود بروز نداد. این همان امیری بود که در هنگام عهده‌دار شدن مقام صدارت، توانسته بود با آن شدت و حدت به تمامی شورشها و طغیانهایی که در سراسر کشور شروع شده بود، پایان دهد.


این سخن فریدون آدمیت که «امیر محکوم نظام سیاسی ایران و نظم میرزاتقی خانی گردید» تعبیر زیبایی است مبنی بر اینکه مشکل اعیان و درباریان با امیر، دشمنی شخصی نبود، بلکه رقابت با برنامه‌ها و قانونمندی جدیدی بود که منافع آنان را تهدید می‌کرد.

گناه و اشتباه امیرکبیر تأکید و پافشاری بر برنامه‌هایی بود که به‌جای تأمین منافع درباریان و اعیان ،منافع عمومی را تأمین می‌کرد. آنچه امیرکبیر به دنبال آن بود شکستن تمامی ساختارهای کهن بود تا کارهای دولت براساس نظم و قانون سر و سامان یابد. این همان چیزی است که علمای علم سیاست به آن «سیاستگذاری عمومی» می‌گویند.

از یک سو بحث فقدان نسبت خانوادگی امیر بود که دشمنان امیر آن را بهانه‌ای برای تحت فشار قرار دادن وی قرار دادند. این تهمت «گدازادگی» ناسزایی حاصل خشم غلیان کرده قاجارها بود تا امیرکبیر را از اهدافش بازدارد، به تعیر واتسن امکان نداشت نجبای دیرین کشور زیر بار قوانینی بروند که به وسیله فردی فاقد نسب خانوادگی وضع گردیده بود».

اگر بخواهیم سیاستگذاری را به معنای تدوین برنامه‌های از پیش تعیین شده تعریف کنیم که علمای علم سیاست و سیاستگذاری عمومی آن را تعریف کرده‌اند، شاید بتوان امیرکبیر را نخستین فرد در ایران دانست که منافع عموم را با برنامه‌های سازمان‌یافته بر منافع رجال سنتی و طرفداران بقا بر گذشته، ترجیح داد.  امیرکبیر اگر تنها به خود و غرورش می‌اندیشید، می‌توانست مانند میرزاآقاخان نوری از شاه پیمان بگیرد که هنگام عزل خونش را نریزد و یا چون میرزا آقاسی به قلع و قمع رقبایش بپردازد.

اما نگاه برخی از صاحبنظران در خصوص برخی اشتباهات سیاسی امیرکبیر بسیار قابل تأمل است. امیرکبیر در بازگرداندن دوباره نوری رقیب گذشته و دشمن آینده خود مؤثر بود. گوبینو معتقد است «امیرنظام در دادن مشاغل به او عجله کرد و او را نزد شاه معرفی کرد و با تمام قوا او را بزرگ کرد، تا جایی که معاونت خود را به او تفویض کرد» حتی حاجی علی‌خان فراش‌باشی را که نقش بسیار مهمی در قتل امیرکبیر داشت خود امیر «به کار دعوت کرد و به سرعت به مقامات عالی ارتقاء داد».

اعتماد امیرکبیر به حمایت شاه در عین به‌کارگیری ادبیات تند در برابر وی که گاهی با جسارتی بیرون از احتیاط بود از نکات مهمی است که موجبات عزل و قتل وی را فراهم آورد!  حقیقت این است که اقتدار امیرکبیر در پیشبرد اصلاحات و نیز مقابله با منافع درباریان خواسته و یا ناخواسته حسادت شاهانه را علیه وی برانگیخت.

اقتدار امیر علاوه بر آنکه دیوانیان، صاحب‌منصبان نظامی، شاهزادگان، حکام و زنان قدرتمند حرمسرا و لایه‌های سنتی قدرت را روبه‌روی وی قرار داد، یک دشمن دیگر نیز داشت و آن هراس شاه از قدرت فزاینده صدراعظم و نیز حسادت شاهانه نسبت به تواناییهای وی بود.

در حالی که اقتدار صدراعظم همه‌جا در جهت تقویت سلطنت ناصرالدین‌شاه جوان و کم تجربه بود! امیرکبیر بر آن بود تا رموز سلطنت را به وی بیاموزد چنانکه گاه از تنبلی و حضور نیافتن در مراسم رسمی به سختی انتقاد می‌کرد تا جایی که به تندی برای شاه می‌نویسد: «به این طفره‌ها و امروز و فردا کردنها و از کار گریختن در ایران به این هرزگی حکماً نمی‌توان سلطنت کرد».

اما شاه جوان به اقتداری که برای تثبیت و نظم پادشاهی‌اش تا آن اندازه لازم بود مانند اسلافش حسادت کرد، به تعبیر کرزن؛ امیرکبیر «قربانی دسیسه‌های درباری و مشمول اغراض حسادت‌آمیز پادشاه جوان، که دیگران برانگیخته بودند، گردید».


اوج تحریک حسادت شاه، در سفر به اصفهان بود. احترامات مبالغه‌آمیزی که پذیره‌کنندگان به امیر به عمل آوردند، تذکر رقبای امیر را به شاه به دنبال دارد که اقتدار امیر او را در درجه دوم اهمیت قرار داده است. این سفر و حوادث‌ آن تأثیر زیادی بر روحیه ناصرالدین‌شاه داشت و ناصرالدین‌شاه که تا آن زمان «اتابک» خود را دوست داشت نسبت به وی بدبین شد، اما هنوز خدمات امیر بر این حسادت شاهانه می‌چربید. به همین دلیل دشمنان، آخرین برگ برنده را برای تحریک دشمنی شاه رو کردند و آن رقیب تراشیدن برای شاه و شائبه همکاری صدراعظم با وی بود.

عباس‌میرزای سوم و ملک‌آرای بعدی برادر دوازده‌ساله شاه از همسر سوگلی محمدشاه، یعنی خدیجه بود که مهربانی محمدشاه قاجار به او همواره حسادت مهدعلیا و ناصرالدین‌شاه را برمی‌انگیخت. نکته جالب ماجرا این بود که در آغاز سفر، خود امیرکبیر با این استدلال که «عباس‌میرزا عذر از سفر می‌آورد و خیال دارد در تهران بماند و فساد برپا کند» برخلاف مهد علیا تأکید بر به همراه بودن وی به اصفهان داشت. اما حقیقت این بود که عباس‌میرزای نوجوان به دلیل آزارهایی که دیده بود عامدانه به امیر نزدیک شده بود تا اندکی از رنجهای دشمنانش که با هدایت مهدعلیا انجام می‌شد بکاهد.

خود عباس‌میرزا سالها بعد در این باره می‌نویسد: «چون دیدم امیر مرد سختی است... بنای مماشات تملقات متداوله ایران را با او گذاشتم، ... امیرنظام به جهت این پادشاه و اهل ایران بسیار خیرخواه و صادق بود...و  با من خصوصیتی نداشت».

این حربه سرانجام کارگر افتاد و امیر عزل گردید. نکته عجیب ماجرا این است که عزل امیر نوعی خوشحالی عمومی را با خود به همراه داشت، چرا که افرادی که جلوی دزدی آنها گرفته شده بود، بسیار زیاد بودند، به تعبیر گوبینو «ملت شبیه به گروهی شاگرد مدرسه‌ای شیطان و جنجالی بود که از دست معلم سختگیری خلاص شده بود».

شاه که عملاً هیچ خیانتی از وی ندیده بود، پس از فروکش کردن حسادتها و توهمهای معمول شاهانه در بحرانهایی که دست گره‌گشای امیر را لازم می‌دید، با حسرت از فقدان وی یاد می‌کرد و بارها  نزد اطرافیان با جمله «حیف اگر امیر بود...» حسرت خود را ابراز می‌کرد، شاید به همین دلیل بود که دستور داده بود مسجدی به یاد او بسازند.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران




تاریخ : پنج شنبه 98/1/1 | 5:33 صبح | نویسنده : نداحقانی شمامی

کنگره ملی امیرکبیر

نتیجه تصویری برای امیرکبیر


اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در 18 بهمن 1229 خورشیدی (برابر با 7 فوریه 1851 میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از 200 تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود. کمتر از یک سال بعد از انتشار اولین شماره، در شماره 49 این روزنامه خبر تحریف‌شده‌ای درباره مرگ امیرکبیر منتشر شد.







  • paper | خرید بک لینک رایگان | رپورتاژ سایت
  • رپرتاژآگهی | خرید بک لینک