سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 98/10/2 | 11:17 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

در حالی‌که پس از منازعات معرفتیِ پردامنه، سرانجام مجتهدان شیعی موفق شدند اخباریون را به عقب براندند و معرفت‌شناسی دینی راه جدیدی را می‌آزمود، یک جریان متحجّر شبه‌شیعی در حال ساخت‌یابی بود: صوفیه! فرقه‌ای که می‌خواست با «اشراق ناشی از حشیش» به عرفان ناب برسد و در اندیشه اخلاقی نیز میراث فلسفی یونانیان را به ارث برد و بدین‌ترتیب، شرک‌آلود شد.

شیخ احمد احسایی، کمی پیش از آغاز سلسله قاجار و همزمان با تجدید حیات تشیع ناب، «فرقه شیخیه» را تأسیس کرد و از این نقطه، ردپای «بریتانیا» در عرصه مذهبی ایران بیشتر آشکار شد. تشیع انگلیسی دوشادوش تشیع ناب پیش می‌آمد و یک مهندسی معکوس مذهبی جریان داشت.

 

پرتره‌ی امیرکبیر اثر محمد ابراهیم نقاش‌باشی 1265ق؛ نگارخانه‌ی کاخ گلستان

این صوفیان، زمانی‌که مفهوم فقاهت و مرجعیت جان گرفت و جامعه ایران نشانه‌های استعداد و آمادگی برای خرافه‌زدایی را نشان می‌داد، خود را «باب» و واسطه امام عصر معرفی کردند. بدعتِ باب گرچه هوادارانی یافت، اما پتانسیل اجتماعی فراگیری نداشت و فاقد عقبه تئوریک بود؛ با این حال، فتنه‌ای مذهبی به راه انداخت.

برخلاف باورهای رایج و تصورات عامه از تصوف و صوفی‌گری، این فرقه تنها در ظاهر دعوی «جدایی دین از سیاست» و عزلت‌گزینی می‌کرد و در عمل پای‌بند به این شعارها نبود؛ چنان‌که امروز نیز روشنفکران دینی و لیبرال‌های مسلمانی که این شعار را می‌دهند، در صحنه‌ی عمل به‌گونه‌ای دیگر ظاهر می‌شوند!

ناگهان در مسیر تاریخ، یک تلاقی بزرگ رخ داد: حدود 170 سال قبل، «نهاد دولت» به صدراعظمی میرزا تقی خان امیرکبیر و «نهاد دین» که تحت ید فقیه جامع‌الشرایط قرار داشت، به هم آمیختند و علیه «بابیت» که از یک فرقه درویشی به گروهی مسلّح تبدیل شده بود، مبارزه کردند. سیدعلی‌محمد شیرازی (باب) که حتی از دید میرزا آقاسی صوفی‌مشرب نیز یک «دیوانه جاهل جاهل است که دعوی نیابت نکرده، بلکه دعوی نبوت کرده» و «نشئه آثار حشیش» است، در این دوره تفسیری پرت‌وپلا از مهدویت و خاتمیت داد.

باب که 5 سال را در بوشهر گذراند و با انواع کمپانی‌های یهودی روس و انگلیس ارتباط داشت، در ضمن تفاسیر قرآنی، هوادارانش را به شورش و زمینه‌سازی برای ظهور فرامی‌خواند؛ شورش‌هایی که قتل فجیع مردم، آتش‌زدن و دست و پا بریدن مخالفان باب را در پی داشت و 3 جنگ داخلی را به راه انداخت: جنگ‌های قلعه طبرسی، نیریز و زنجان.

 

اثر ابوالحسن خان غفاری کاشانی صنیع‌الملک (عموی کمال‌الملک)؛ در کاخ گلستان؛ از کتاب هزار و یک شب (ناصرالدین شاه در نقش هارون الرشید و امیرکبیر در نقش جعفر برمکی)

دقیقاً در نیمه قرن نوزدهم (سال 1850م) و در دوره 3 سال و 1 ماه و 27 روزه صدارت امیرکبیر، زمانی‌که امیر برنامه اصلاحات دینی را فارغ از سیطره تجدد غربی پیش می‌برد، «فتنه بزرگ باب» شدت گرفت.

شیرازی در دو سال و نیم آخر عمر 41 ساله‌اش خود را «نقطه اولی» و «مظهر الاهی» خواند و گفت «من همان قائم موعود، مهدی منتظر و امام ثانی عشر هستم.»

قهرمان مبارزه با تشیع انگلیسی

سیاست مذهبی امیرکبیر برای شناخت تاریخ مبارزه علیه «تشیع انگلیسی» آن هم در برهه نوزاییِ گفتمان شیعه ناب حائز اهمیت است. در کنار فقهای متعهد شیعه، آن زمان هم مانند امروز، روحانیت وابسته به استعمار (به روایت امام خمینی از دو نوع ملاهای بیشعور و آخوندهای فاسد) در سیاست و حکومت فعال بود.

امیرکبیر اساساً با آخوندهای انگلیسی سر جنگ داشت و نمونه‌ی‌ آن، مناسباتش با میرزا محمدمهدی امام جمعه تهران بود؛ امام جمعه‌ای که یک‌بار مردم می‌خواستند او را برای حق‌ستانی و تظلم‌خواهی نزد دربار بفرستند، اما به حرمسرایش در رفت و همیشه یک پایش در سفارت انگلیس بود.

او با خرافات دینی، از «قمه‌زنی» و «جن‌گیری» تا «مارنویسی» و دعوی «معجزه» امام جمعه تبریز مبارزه می‌کرد و به تحرکات کنسول و سفارت انگلیس که در گسترش این خرافه‌ها پیشقدم بودند، سخت حساس بود.

کار به جایی رسید که امیرکبیر عملاً امام جمعه مورد توجه انگلیسی‌ها را حصر کرد و به حمزه میرزا حکمران آذربایجان نوشت: «قدغن صریح بفرمایند که از جای خود حرکت نکرده و در همان‌جا مشغول دعاگویی باشد!» همین سیاست بود که وزیر مختار انگلیس را به دشمن درجه یک او بدل ساخت و برخلاف امیرکبیرهای جعلی معاصر! پادشاهی بریتانیا نمی‌توانست چشم طمع به او بدوزد.

عکس امیر کبیر

از روی نقاشی امیرکبیر که به احتمال زیاد اثر صنیع‌الملک است، در زمان ناصرالدین شاه عکس گرفته شده توسط عکاسی با نام ابوالقاسم بن محمدتقی نوری

امیرکبیر را سیاستمداری دلیر می‌دانیم که به عشوه و رشوه کسی فریفته نمی‌شد. در کنترل فتنه بابیه نیز همین شخصیت مستحکم به یاری‌اش آمد و صبر و حوصله‌ای قهرمانانه داشت. یک سال پیش از سلطنت ناصرالدین شاه، باب در جلسه مناظره با روحانیون در تبریز همه ادعاهای خود را پس گرفت و در حضور ولیعهد توبه‌نامه نوشت، اما مدت کوتاهی بعد (سال 1849م) حواریون باب مدعی «فتح کره ارض» شدند و 3 جنگ خونین را آغاز کردند.

امیرکبیر در مواجهه با «تشیع انگلیسی» تدبیری چندلایه داشت که کنت دوگوبینو در کتابش شرح داده است. او می‌نویسد صدراعظم فهمید که:

«بهترین راه برای برانداختن باب آن است که او را از معنا نابود کند. بنابراین، او را از زندان چهریق ارومیه بیرون آورد تصمیم گرفت باب را آن‌طور که هست به مردم نشان دهد، چون وقتی در زندان بود، به‌واسطه تبلیغات، هاله‌ای از رنج و پارسایی و دانش و سخن‌دانی او را فراگرفته بود… در واقع، میرزا تقی خان باب را عامی شارلاتان و آشفته‌خیال کم‌دلی می‌دانست که اول باید رسوا می‌شد.»

امیرکبیر جامعه‌شناسیِ فرقه‌های تشیع انگلیسی را به خوبی می‌شناخت. کار او از چند جهت زیرکانه بود و توانست در بدنه هواداران بابیت شکاف عظیمی بیاندازد.

همان‌طور که شیخ حسین لنکرانی نیز در خاطرات خود روایت کرده، مؤمنین ساده‌دلی که به‌سراغ آوازه باب رفتند، به‌زعم خود به‌سراغ کسی رفته‌اند که صرفاً داعیه ارتباط مستقیم با حضرت ولیعصر (عج) را داشت و ادعای دیگری اعم از مهدویت و نبوت نمی‌کرد.

این مؤمنین ساده‌دل که اکنون نیز بخش‌های مرده جامعه دینی و انرژی «تشیع انگلیسی» را می‌سازند، به‌عنوان توده‌ی اولیه هواداران باب، تنها هاله‌ای قدسی از «سیدعلی‌محمد شیرازی» را می‌دیدند و ماهیت او را نمی‌شناختند.






  • paper | خرید بک لینک رایگان | رپورتاژ سایت
  • رپرتاژآگهی | خرید بک لینک