سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 97/10/21 | 5:7 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

nçais

مرور خاطرات «امیر کبیر» + فیلم و عکس

«امیرکبیر» یکی از سریال‌های تاریخی و محبوب تلویزیون است که در دهه 60 ساخته شد. این سریال با گذشت نزدیک به سه دهه از پخش آن، نه تنها ماندگاری و جذابیت خود را حفظ کرده است، بلکه قابلیت بارها دیده شدن را هم دارد.

به گزارش ایسنا، سریال «امیرکبیر» به کارگردانی سعید نیک‌پور و نویسندگی پرویز زاهدی اولین بار  سال 1364 از شبکه «یک» سیما پخش شد.در این سال‌ها بارها از شبکه‌های مختلف تلویزیونی پخش شده است و حتی سال 93 در قالب نمایش رادیویی هم به روی آنتن رفت.

پخش رادیویی مجموعه «امیرکبیر» به بهانه‌ی سالگرد درگذشت صدراعظم دوره ناصرالدین شاه با گویندگی امیر منوچهری اتفاق افتاد و به همین مناسبت سعید نیکپور کارگردان و بازیگر این سریال تاریخی در گفت‌وگویی با خبرنگار ایسنا اظهار کرده بود: سریال «امیرکبیر» از مجموعه‌هایی است که برای پخش رادیویی مناسب است و می‌تواند برای شنونده جذاب باشد؛ به دلیل اینکه دیالوگ در «امیرکبیر» بسیار مهم است و حرف اول را می‌زند. از طرفی هم درگیری‌ها و پیچشی که در دیالوگ‌های این مجموعه وجود دارد جذابیت آن‌ را چندین برابر می‌کند.

آخرین بازپخش سریال «امیرکبیر» به پخش از شبکه «آی‌فیلم» برمی‌گردد و سه‌شنبه (سوم مرداد ماه) ساعت 15 آخرین قسمت آن روی آنتن رفت.

نیک‌پور در بخشی از گفت‌وگوی خود با ایسنا خاطره‌ای از زمان ساخت و شرایط نامناسب تولید این سریال بیان کرده است.

«این سریال در زمان جنگ و موشک باران ساخته شد و ما در تولید آن خیلی سختی کشیدیم. آن زمان به یاد دارم برای تصویربرداری «امیرکبیر» در کاخ گلستان کار می‌کردیم که در همان حوالی پشت ساختمان شمس‌العماره یک مینی‌بوس منفجر شد و آن روز واقعا برایمان روز غم‌انگیز و فاجعه‌ای بود، به همین خاطر اصلا خاطره‌های خوبی از آن زمان در ذهن ندارم. همچنین به یاد دارم یکی از روزهایی که مشغول ضبط سریال «امیرکبیر» بودیم طوفان آمد و تمام چادرها و لوکیشن ما را از بین برد.»

در سریال «امیرکبیر بازیگرانی چون سعید نیکپور، ژاله علو، پرویز پورحسینی، فخرالدین صدیق شریف، ایرج راد، فخری خوروش، سروش خلیلی، شمسی فضل‌اللهی بازی کرده‌اند.

 

در این بخش می‌توانید گوشه‌هایی از سریال امیرکبیر را مشاهده کنید:

***در زیر عکس‌هایی از سریال امیرکبیر را مشاهده می‌کنید:

 

 

 




تاریخ : جمعه 97/9/23 | 8:53 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

 

امیرکبیر,زندگی نامه امیر کبیر,میرزا تقی خان امیرکبیر

امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار بود


امیرکبیر را بیشتر بشناسید

اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیر کبیر 39 ماه (سه سال و سه ماه) بود. امیرکبیر بنیان‌گذار دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری‌های نو به فرمان او در تهران پایه‌گذاری شد. هم‌چنین انتشار روزنامه? وقایع اتفاقیه از جمله کارهای امیرکبیر به‌شمار می‌آید.

امیرکبیر که بود؟

«میرزا محمد تقی‌خان فراهانی» (زاده: 1186 اراک، درگذشته:20 دی 1230 کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار بود. امیرکبیر همسر عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین‌شاه قاجار، پدر تاج‌الملوک همسر مظفرالدین‌شاه قاجار و پدربزرگ محمدعلی‌شاه، ششمین پادشاه از دودمان قاجار بود.


کودکی امیرکبیر
میرزا تقی فراهانی ( امیرکبیر ) در سال 1186 در روستای هزاوه (از توابع اراک) متولد شد. پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. مادر امیرکبیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشی‌گری قائم مقام را به دست‌ آورد.


ازدواج و فرزندان امیرکبیر
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول امیرکبیر با «جان‌جان خانم» دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته دکتر پولاک، امیر کبیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و «جان جان خانم» حدود سال 1248 در آذربایجان درگذشت. دومین همسر امیرکبیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدین‌شاه بود که «ملک‌زاده خانم» نام داشت و به عزت‌الدوله ملقب بود که در 26 بهمن 1227 (22 ربیع‌الاول 1265 ق) با وی ازدواج کرد. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیرکبیر در آمد. امیرکبیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است.


این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامه‌ای که امیرکبیر به پادشاه نوشته است بر می‌آید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمی‌خواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.


امیرکبیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند داشت. میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به «امیرزاده» که با منورالسلطنه دختر فرمانفرمای بزرگ ازدواج نمود و دو دختر که نام یکی از آنها سلطانه ثبت شده است. امیرکبیر از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک خانم» نام داشتند.


زندگی نامه امیر کبیر,امیرکبیر,میرزا تقی خان امیرکبیر

این عکس توسط ارنست هولستر گرفته شده و منتسب به امیرکبیر می باشد


امیرکبیر و مهمترین اصلاحات آن در ایران
امیرکبیر که پایه‌گذار اندیشه‌ی ترقی در ایران به‌شمار می‌رود، در مدت سه‌سال و یک‌ماه و 27روز خود یک سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت.
زمامداری امیرکبیر وارث وضعی کاملا نامساعد و مملو از مشکلات و موانع برای خدمت و کار بود او موقعی مصدر کار شد که همه چیز و همه جای مملکت را فساد فرا گرفته بود. کادر هیئت حاکمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطه‌ور بود. جنوب و شمال کشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بی‌اراده‌ای در دست بیگانگان چیزی نبود.


ارتش به‌صورت سازمانی در جهت سرکوبی و ناراحت کردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی که در آن تاریخ برای کشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت به‌صورت موجود در کشورهای پیشرفته‌ی آن روز دنیا، ابداً در ایران به‌چشم نمی‌خورد و صنایع دستی مختصری هم که بود در مقابل هجوم و حمله‌ی سیل مصنوعات کشورهای مترقی، رو به ورشکستگی می‌رفت.


کشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقی‌مانده بود. اگر کسی هم به فکر بهره‌برداری از معادن و ذخائر و ثروت‌های خدادادی کشور می‌افتاد با توجه به وضع زمامداران و کارشکنی‌های یغماگران خارجی منصرف می‌شد.‌‌


علم و ادب و هنر مخصوصا علومی که به ‌تازگی در غرب رواج پیدا کرده بود، کفر و الحاد به‌شمار می‌رفت و با این‌که تا آن روز در اروپا قدم‌های بلندی به طرف تکامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفت‌ها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی به‌چشم نمی‌خورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق که حاکی از روح تنمّر و تفکر عده‌ای مغرور بود، در میان طبقه‌ی بالا و هزار فامیل دست به دست می‌گشت. در این وضعیت امیرکبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی کرد.


اصلاحات اجتماعی امیرکبیر
امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست‌نشینی را لغو کرد.


اصلاحات مذهبی امیرکبیر
امیرکبیر، در پی منع قمه‌زنی و اصلاح امور روضه‌خوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد می‌کرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.


امیرکبیر و حذف القاب و عناوین
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.


امیرکبیر و سر و سامان دادن به ارتش
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت.
مهمات‌سازی در زمان امیرکبیر رشد کرد و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز دوباره رونق گرفت. در زمان امیرکبیر وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.


امیرکبیر,عکس های امیر کبیر,میرزا تقی خان امیرکبیر

یکی از مواد مهم برنامه‌ی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود


اصلاحات اداری توسط امیرکبیر
امیرکبیر در موقعی به صدارت رسید که ساختار اداری و دیوانسالاری کهنه و پوسیده عصر ناصری جز غارتگری، رشوه، چاپلوسی، تملق، عدم شایسته‌سالاری و تجاوز به حقوق مردم نتیجه دیگری نداشت.
در کتاب امیرکبیر و ایران آمده است: چنان نظم نسقی داد که هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمی‌توانست تعدی کند.


اصلاح سیاست خارجی توسط امیرکبیر
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارت‌خانه‌های دائمی در لندن و سن‌پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.


سیاست‌های اقتصادی امیرکبیر
1-ایجاد صنعت جدید توسط امیرکبیر:
امیرکبیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی ‌برده بود، یکی از مواد مهم برنامه‌ی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشه‌ی امیرکبیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانه‌های مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت‌کاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر امیرکبیر فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه‌ی دارالفنون استادان معدن‌شناس از اتریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمی‌کرد.


2- توسعه کشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با برانداختن آئین کهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازه‌ای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانه‌ی کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازه‌ی گرگان، و زراعت پنبه‌ی آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.


3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:
محور سیاست امیرکبیر را حمایت اقتصاد ملی می‌ساخت. جوهر اندیشه‌ی اقتصادی امیرکبیر این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار کالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زاده‌شده‌ی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلکه شکست سیاسی نظام سرمایه‌داری انگلیس و روس آن‌را بر ما تحمیل کرده بود.


ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه کشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشکیل می‌داد اما از نظر کیفیت و کمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. که امیرکبیر جلوی این وادرات بی‌رویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه کالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یک میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن کاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیرکبیر به نصف آن تقلیل یافت.


 




تاریخ : شنبه 97/9/17 | 6:31 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

بیستم دی ماه، سالگرد شهادت میرزاتقی خان امیرکبیر صدراعظم کبیر ایران است. به همین مناسبت خاطره ای از آیت‌الله اراکی درباره امیرکبیر را تقدیم می کنیم:
نقل‌قولی از آیت‌الله اراکی درباره شخصیت والای امیرکبیر
به گزارش جهان، مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت: خیر

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه

با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟

جواب داد: هدیه مولایم حسین است!

گفتم: چطور؟

با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

منبع : کتاب آخرین گفتارها



تاریخ : دوشنبه 97/9/12 | 7:0 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

دل نوشته زیبای میرزا محمد تقی امیر کبیر در شب قدر را ببینید.

عکس: دلنوشته زیبای امیر کبیر در شب قدر

دل نوشته زیبای میرزا محمد تقی امیر کبیر در شب قدر را ببینید.

 
عکس: دست خط امیر کبیر در شب قدر



تاریخ : یکشنبه 97/9/11 | 8:50 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی
علی محمد باب چگونه به هلاکت رسید؛

علاوه بر خدمات پنهان و آشکاری که امیرکبیر در همان دوران کوتاه صدارت خویش برای مردم ایران انجام داد، در وادی مقدّس مهدویت نیز اقدامی بزرگ انجام داد که نام خود را برای همیشه در این وادی جاویدان نمود...

ندای اصفهان-  سیّد مرتضی میرسراجی (کارشناس علوم حدیث، پژوهشگر مهدویت)

میرزا تقی خان فراهانی ملقب به «امیر کبیر» یکی از صدر اعظم های دوره ناصرالدّین شاه قاجار بود که حدود سه سال و دو ماه و بیست و هشت روز در ایران صدارت کرد ولی با همین زمان اندک نام خود را تا ابد بر سرزبان ها و در دل ها جای داد.

تثبیت امنیت و استقرار حاکمیت دولت، ساماندهی به قشون ایران، ایجاد کارخانه های اسلحه سازی، اصلاح امور قضایی، تاسیس چاپارخانه، تاسیس دارالفنون، اعزام ایرانیان به خارج از کشور برای تحصیلات، استخدام استادان خارجی و تصمیم به انتقال علوم، ترویج، ترجمه و انتشار کتب علمی، ایجاد روزنامه، بنای بیمارستان، مرمّت ابنیه تاریخی، مبارزه با فساد و ارتشاء، تقویت بُنیه اقتصادی کشور، ترویج صنایع جدید، فرستادن صنعتگر به روسیه، استخراج معادن، توسعه کشاورزی و آبیاری، توسعه تجارت داخلی و خارجی، کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور، تعیین مشی سیاسی مستقل در سیاست خارجی، اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه و… بخشی از اقدامات او است.

امیرکبیر

این ایرانی مسلمان، غیور و وظیفه شناس در سال 1268 قمری در حمام «فین» کاشان به دستور شاه وقت به شهادت رسید.

علاوه بر خدمات پنهان و آشکاری که امیرکبیر در همان دوران کوتاه صدارت خویش برای مردم ایران انجام داد در وادی مقدّس مهدویت نیز اقدامی بزرگ انجام داد که نام خود را برای همیشه در این وادی جاویدان نمود.

در دوران صدارت امیرکبیر انسان نادانی ظهور پیدا کرد که منشأ بسیاری از انحرافات فکری و عقیدتی بود. این شخص کسی نبود جز «علی محمّد باب شیرازی» که از جهالت و عوامیت مردم نهایت سوء استفاده را کرد و با اندک دانشی که داشت میان جاهلان و افراد نادان، جایگاهی پیدا کرد. وی خود را باب یا به عبارت بهتر نائب امام زمان(عج) معرّفی کرد و سپس عدّه زیادی را به گمراهی و ضلالت کشاند.

علی محمد باب

او در آثار ابتدایی اش خود را «ذکر» و «غلام امام غایب (عج)» معرّفی می‌کرد و در آنجا ادّعایش این بود که از طرف امام غایب(عج) فرستاده شده است. بعدها دچار پسرفت معنوی بیشتری شد و ادّعای مهدویت نیز کرد و گفت: «منم آن کسی که هزار سال می‌باشد که منتظر آن می‌باشید».

تفکرات غلط و بی اصالت او منشأ تولید آیین توخالی و پوشالی «بابیت» و سپس «بهائیت» شد و انسان های فراوانی را دچار تزلزل عقیدتی و معنوی در ایران و جهان نمود به خصوص زمانی که استعمار پیر یعنی «انگلیس» حمایت همه جانبه خود را از این بی هویتی ها انجام داد و هدف استعمارگران قطع ریشه اسلام و تشیّع و سست نمودن عقاید معنوی در بین مردم بود.

تفکرات باب و به تبع آن بهاء که به ایجاد یک فرقه شیطانی دیگر به نام «بهائیت» منجر شد جان بسیاری از مسلمانان را نیز به خطر انداخت و آشوب های فراوانی در جامعه اسلامی ایجاد کرد.

علاوه بر اقدامات بزرگ امیرکبیر در حوزه های مختلف که به برخی سرفصل های آن اشاره شد، می توان دستور به تیرباران و به هلاکت رساندن علی محمّد باب درسال 1266 قمری را نیز از اقدامات و خدمات شایسته این بزرگمرد تاریخ برشمرد و آن را هیچ گاه از نظر دور نداشت بلکه آن را بسیار ستود.

اقدام بجای امیر کبیر در خاموش نمودن فتنه بابیه با اعدام علی محمّد باب را به جرات می توان از خدمات مهم و موثّر وی در هموار شدن راه و طریق مهدویت راستین قلمداد نمود.




تاریخ : یکشنبه 97/9/11 | 8:49 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی
گروه فناوری اطلاعات ــ نخستین کنگره ملی «امیرکبیر» در چهار بخش آثار مجازی، مقالات علمی، آثار ادبی و هنری اعلام فراخوان کرد.

به گزارش ایکنا؛ دبیرخانه کنگره ملی «امیر کبیر» با هدف آشنایی بیشتر با ابعاد زندگی و سیره شخصیت واقف میرزامحمد تقی‌خان فراهانی(امیرکبیر)، نمودار ساختن زوایای پنهان شخصیتی وی، آشنایی و ارتباط بیشتر نسل جوان با حیات فکری سیاسی امیرکبیر و الگوگیری از این شخصیت بزرگ تاریخ فراخوان این کنگره را اعلام کرد.

علاقه مندان به شرکت در این کنگره تا 30 بهمن ماه فرصت دارند تا آثار خود را از طریق سایت کنگره به آدرس سایت کنگره amirevaghf.ir به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند. مراسم اختتامیه نخستین کنگره ملی امیر کبیر به همت اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران، اسفندماه سال جاری در تهران برگزار خواهد شد.

یادآور می‌شود، میرزا محمد تقی‌خان فراهانی (1222-1268ق.) مشهور به امیرکبیر، صدراعظم‌ ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود، وی در دوره صدارت سه سال و سه ماه (39 ماهه) خود، اصلاحاتی را در زمینه‌های آموزشی، اجتماعی و سیاسی ایران آغاز کرد. امیرکبیر دارُالفُنون را بنیان نهاد ومسجد و مدرسه دینی ساخت، وی که از مروجان فرهنگ وقف در زمان خودش محسوب می‌شد، با دسیسه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد و در حمام فین به دستور شاه به قتل رسید.

انتهای پیام




تاریخ : یکشنبه 97/9/11 | 8:47 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

امیرکبیر

«‏میرزا تقی‌خان امیرکبیر ستاره بی‌نظیر تاریخ ایران‌زمین دارای روحیه‌ای اصلاح‌طلب بود. عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، مصلحی چنین تشنه اصلاح، سیاستمداری چنان شیفته استقلال و زمامداری چنین خیرخواه ملت، نه‌ تنها در تاریخ دو هزار و چند صد ساله ایران بلکه در تاریخ جهان، کم‌نظیر و کمیاب است.»

به گزارش مفدا، «اصلاحات داخلی در زمینه اعتلای فرهنگ، تنظیم اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست کشور، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، ریشه‌کن کردن فقر که طی سه سال و اندی صدارت میرزا تقی‌خان امیر کبیر انجام گرفت، همه قابل تحسین است.

اقدامات او به صورت تیتروار به بدین شرح است: تاسیس دارالفنون، نشر علوم جدید، ترویج صنایع جدید، فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران، ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی، ایجاد روزنامه و انتشار کتب، مبارزه با فساد، تقویت بنیه اقتصادی کشور، استخراج معادن، بسط کشاورزی و آبیاری، توسعه تجارت داخلی و خارجی، کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور، تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی، اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه، ایجاد امنیت و استقرار دولت، تنظیم و سر و سامان دادن به قشون ایران، ایجاد کارخانه‌های اسلحه‌سازی، اصلاح امور قضایی، تاسیس چاپارخانه، تاسیس بیمارستان و...

اقدامات انقلابی و ملی امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار، سبب شد که درباریان فاسد و خودخواه، از او سعایت کردند تا این که فرمان عزل و قتل امیرکبیر را از ناصرالدین شاه خودکامه گرفتند و او را در حمام فین کاشان به شهادت رساندند.

گذری بر زندگی

میرزا تقی‌خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست‌پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان در مجموع کانون واحد فرهنگ دیوانی و «اهل قلم» بود؛ ناحیه‌ای مستوفی‌پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده‌اند. از این نظر میرزا تقی‌خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.

نام اصلی میرزا تقی‌خان، «محمدتقی» است. زادگاهش «هزاوه» از محال فراهان عراق. هنوز هم در آنجا محله‌ای بنام «محله میرزا تقی‌خانی» معروف است و خانه پدری‌اش نزدیک تپه «یال قاضی» شناخته است. اسم او در اسناد معتبر «میرزا محمدتقی‌خان» آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی‌گذارد؛ بی‌گمان اسم «محمد» رفته‌رفته حذف شده و به «میرزا تقی‌خان» شهرت یافته است.

خانواده پدری و مادری میرزا تقی‌خان از طبقه پیشه‌ور بودند. پدرش به تصریح قائم‌مقام «کربلائی محمدقربان» بود که در خطاب او را «کربلایی» می‌گفت. سجع مهرش «پیرو دین محمدقربان» بود. کربلایی قربان نخست آشپز میرزا عیسی قائم‌مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام ثانی داشت.

کربلایی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش‌سفید خانه قائم‌مقام شد و همیشه مورد لطف مخدوم خود بود. آن چه به نظر می‌رسد کربلایی قربان خیلی هم بی‌چیز نبوده، بلکه آب و ملکی داشته و دست‌ کم یک دانگه قریه حرآباد مال او بوده است.

سال تولد میرزا تقی‌خان را تا اندازه‌ای که جست‌وجو کردیم، هیچ مولف خودی و بیگانه‌ای ثبت نکرده است. در حل این مجهول تاریخی، ما یک ماخذ اصلی و دو دلیل در تایید آن ماخذ به دست می‌دهیم: زیر تصویر اصیلی که به زمان صدارت امیر کشیده‌اند، می‌خوانیم: «شبیه صورت... اتابک اعظم، شخص اول ایران، امیرنظام در سن چهل و پنج سالگی». امیر از 22 ذیقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت کرد. اشعاری که در ستایش مقام تاریخی او در کنار همان تصویر نگاشته شده و تصریح به این که کارهای سترگ از پیش برده است، نشان می‌دهد که تصویر مزبور را در اعتلای قدرت و شهرت امیر کشیده‌اند و آن سال 1267 است. با این حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگی تولد او به سال 1222، یا حداکثر یکی دو سال پیشتر بوده است.

اما دلیل معتبر تاریخی این که در کاغذ قائم‌مقام خواهیم خواند که میرزا تقی همدرس دو پسر او محمد و علی بوده است. می‌دانیم که میرزا محمد پسر اول قائم‌مقام در 1301 در هفتاد سالگی درگذشت و پسر دیگرش میرزاعلی در شصت‌وهفت سالگی درگذشت به سال 1300. یعنی هر کدام از آن دو پسر قائم‌مقام، سی و یکی دو سال پس از امیر زنده بوده‌اند. اختلاف سال تولد میرزا تقی با دو همدرس خود هر چه باشد، به هر حسابی، امیر در آخرین سال صدارتش 1268 بیش از پنجاه سال نداشته است.

امیر دو زن گرفته است. زن اولش، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهبازخان. نام او را «جان‌جان خانوم» ذکر کرده‌اند. از او سه فرزند داشت: میرزا احمدخان مشهور به «امیرزاده» و دو دختر که بعدها یکی زن عزیزخان آجودان‌باشی سردار کل، دوست قدیم امیر، شد و دیگری به عقد میرزا رفیع‌خان موتمن درآمد. زن امیر در 1285 با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت و ظاهرا یکی دو سال بعد، در آذربایجان درگذشت.

زن دوم امیر، «ملکزاده خانم» ملقب به عزت‌الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. به گفته دکتر پلاک، میرزا تقی‌خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با عزت‌الدوله روز جمعه 22 ربیع‌الاول 1265 انجام گرفت. ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی‌خان امیرتومان به عهده داشت. عزت‌الدوله شانزده ساله بود. چنان که قباله عقد زناشویی نشان می‌دهد، مهر عزت‌الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی و یک جلد قرآن بود. راجع به ازدواج با عزت‌الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود: «از اول بر خود قبله عالم... معلوم است که نمی‌خواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما این عمل را اقدام کردم...» فداکاری‌های این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش، در خور ستایش است.

محیط خصوصی تربیت میرزا تقی‌خان را دستگاه میرزا بزرگ قائم‌مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام، آن دو وزیر بزرگ عباس‌میرزا، می‌ساخت. میرزابزرگ در سال 1237 درگذشت. با حسابی که راجع به سن میرزا تقی‌خان به دست دادیم، ظاهراً در آن زمان هجده ساله بود. پس محضر میرزابزرگ را خوب درک کرده بود و شاید هم پاره‌ای کارهای دبیری او را می‌کرد. امین‌الدوله هم به خدمت امیر در «دایره میرزا بزرگ قائم‌مقام» تصریح دارد.

در استحکام اخلاقی او تردید نیست و مظاهر عینی آن گوناگون است. یک جنبه‌اش این که در عزمش پایدار بود. نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این کتاب را پرداخته می‌گوید: «این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود... هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رای داشته است.» در موردی که نماینده انگلیس خواست رای امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که «... سعی من و کوشش نماینده روسیه و تلاش مشترک ما همه باطل است. کسی نمی‌تواند میرزاتقی‌خان را از تصمیمش باز دارد.» برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس ارزنه‌الروم بارها دستور حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی‌دانست، زیر پا نهاد. شگفت این که حتی امر محمدشاه را نیز نادیده می‌گرفت و آن چه را که خیر مملکت تشخیص می‌داد، همان را می‌کرد. بی‌اثر بودن پافشاری‌های روس و انگلیس و عثمانی در رای او جای خود دارد. اما یکدندگی بی‌خردانه نمی‌کرد. حدشناسی از خصوصیات سیاسی اوست و چون می‌دید سیاستی پیشرفت ندارد، روش خود را تغییر می‌داد.

درستی و راست‌کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فسادناپذیر بود. قضاوت وزیرمختار انگلیس این است: «پول‌دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی‌اثر است.» به قول رضاقلی‌خان هدایت که او را نیک می‌شناخت: «به رشوه و عشوهً کسی فریفته نمی‌شد.» دکتر پلاک اتریشی می‌نویسد: «پول‌هایی که می‌خواستند به او بدهند و نمی‌گرفت، خرج کشتنش شد.»

جنبه دیگر خوی استوار امیر این که به گفته و نوشته خویش اعتبار می‌نهاد. واتسون می‌نویسد: «امیرنظام به آسانی به کسی قول نمی‌دهد اما هر آینه انجام کاری را وعده می‌کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد.» امیر خود به این خصلت خود می‌بالید. به قول نویسنده صدرالتواریخ «از برای حکم خود ناسخ قرار نمی‌داد. هر چه می‌گفت به جا می‌آورد، به هیچ‌ وجه حکم او ناسخ نداشت.»

دلیر و جسور بود. پسر کربلایی قربان زمانی که به مکتب می‌رفت، از مخدوش تقاضای قلم‌تراشی کرد. چون خواهش او برآورده نشد، چنان نامه‌ای به قائم‌مقام فرستاد که او خود می‌گوید: «ببین چه تنبیهی از من کرده است. عجب‌تر این که بقال نشده ترازو وزنی آموخته.» اگر داستان‌هایی که از دوران جوانی و خدمت دیوانی او آورده‌اند، افسانه‌سازی صرف هم باشند، باز روشنگر همان فطرت او هستند.

رفتاری متین و سنگین داشت. به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته‌اش آگاه. اما تعجب این که نامجو و شهرت‌خواه نبود. دلیل ما این است: هر چه که به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است. مهم‌تر این که در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش، از تجلیل میرزا تقی‌خان خبری نیست. فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت.

او را به مناعت طبع می‌شناختند که از مظاهر غرور نفسانی‌اش بود و به خواری تن درنمی‌داد. نماینده انگلیس ضمن این که به حیثیت‌خواهی و حساسیت میرزا تقی‌خان در روابط با بیگانگان اشاره می‌کند، می‌گوید: «هیچگاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند.» حتی وقتی که مورد بی‌مهری شاه واقع شد و زمان عزلش فرا رسید، حیثیت‌پرستی خود را از دست نداد. به شاه نوشت: «اگر حقیقتا مقصودی دارند، چرا آشکار فرمایش نمی‌فرمایند... بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمی‌داند. تا هر طور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آنست.»

روزی که امیرکبیر به شدت گریست

سال 1264 قمری، نخستین برنامه‌ دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبله‌کوبی می‌کردند اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واکسن بزنند؛ به‌ ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود.

هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می‌کوبند اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه ماموران در آب انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند.

روز بیست‌وهشتم ماه ربیع‌الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره‌دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر! به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن‌زده می‌شود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از این که فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی‌گردد. این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

چند دقیقه دیگر بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره‌دوز و بقالی از بیماری آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور می‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین های‌های می‌گرید. سپس به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه‌ شیرخوار بقال و چقال در شان شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست؛ آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش! تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهل‌شان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع می‌کنند. تمام ایرانی‌ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.

دارالفنون

اندیشه امیر در بنای دارالفنون از یک سرچشمه الهام نگرفته بود، بلکه حاصل مجموع آموخته‌های او بود. آکادمی و مدرسه‌های مختلف روسیه را دیده بود؛ در کتاب جهان‌نمای جدید که به ابتکار و زیر نظر خودش ترجمه و تدوین شد، شرح دارالعلم‌های همه کشورهای غربی را در رشته‌های گوناگون علم و هنر با آمار شاگردان آنها خوانده بود و از بنیادهای فرهنگی دنیای جدید خبر داشت.

وجهه نظر امیر را در ایجاد دارالفنون باید به درستی بشناسیم. ذهن امیر در اینجا در درجه اول معطوف به دانش و فن جدید بود و بعد به علوم نظامی توجه داشت. این معنی از مطالعه تطبیقی برنامه درس‌های دارالفنون و نامه‌های امیر راجع به رشته تدریس استادانی که استخدام شدند، روشن می‌شود. رشته‌های اصلی تعلیمات دارالفنون به نحوی که او در نظر گرفته بود، عبارت بودند از: پیاده‌نظام و فرماندهی، توپخانه، سواره‌نظام، مهندسی، ریاضیات، نقشه‌کشی، معدن‌شناسی، فیزیک و کیمیای فرنگی و داروسازی، طب و تشریح و جراحی، تاریخ و جغرافیا، و زبان‌های خارجی. مدرسه هفت شعبه داشت و پاره‌ای مواد مزبور مشترک بود. در ضمن باید دانسته شود که برای فنون نظامی دستگاه تعلیمات جداگانه‌ای در خود تشکیلات لشکری تعبیه کرد و شعبه علوم جنگی دارالفنون مکمل آن به شمار می‌رفت.

سنگ بنای دارالفنون در اوایل 1266 در زمین واقع در شمال شرقی ارگ سلطنتی که پیش از آن سربازخانه بود، نهاده شد. نقشه آن را میرزا رضای مهندس که از شاگردانی بود که در زمان عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان رفته بود کشید و محمدتقی خان، معمارباشی دولت آن را ساخت و شاهزاده بهرام میرزا به کار بنایی آن رسیدگی می‌کرد. ساختمان قسمت شرقی دارالفنون تا اواخر 1267 به انجام رسید و مورد استفاده قرار گرفت. بـقـیـه آن تا اوایــل سـال 1269 پایان یافت. چهار طرف مدرسه را پنجاه اطاق «نقش مذهب» هر کدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ایوان‌های وسیع بنا کردند. در گوشه شمال شرقی تالار تئاتر احداث شد. در پشت دارالفنون کارخانه شمع کافوری و آزمایشگاه فیزیک و شیمی و دواسازی برپا کردند. چاپخانه‌ای هم ضمیمه آن شد، به علاوه کتابخانه و سفره‌خانه‌ای ساختند. در ورودی دارالفنون به طرف خیابان ارگ «باب همایون» باز می‌شد؛ در کنونی آن در خیابان ناصریه به سال 1292 ساخته شد.

فرمان شاه بر عزل امیر صادر شد

نخست از صدارت و پیشکاری شاه برکنار شد ولی مقام امارت نظام همچنان در دست او ماند. پیام شاه در چهارشنبه هجدهم محرم 1268 شب‌هنگام به میرزا تقی‌خان ابلاغ شد و دستخط عزل فردا صبح به امیر رسید. عین دست خط به ما نرسیده اما آن چه میرزا احمد وقایع‌نگار آورده، درست و نزدیک به اصل است و مضمون آن در اسناد رسمی نیز منعکس است:

«چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید. یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است، فرستادیم و به آن کار اقدام نمائید؛ تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.»

گزارش برکنار شدن امیر از زبان وزیرمختار انگلیس

«در نامه‌های سابق اطلاع داده بودم که اوضاع عمومی حکایت از این می‌کند که نفوذ امیرنظام کاهش گرفته است ولی بعید بود که دولتش به این زودی‌ها ساقط گردد. دیشب به فرمان شاه گارد سلطنتی که از چهارصد نفر تشکیل می‌شود، احضار گردیدند و امنای دربار نیز به کاخ پادشاه آمدند. به دنبال آن به امیرنظام پیغام رفت که: از مسئولیت وزارت معاف است ولی همچنان امارت نظام را به عهده خواهد داشت. در نظر مردم حادثه‌ای نامنتظر بود، همچنین برای خود امیر نابهنگام؛ چه تا دیروز مقامش استوار بود. برانداختن دولت امیرنظام بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه است که در راس آن مهدعلیا مادر شاه قرار دارد؛ گر چه امیر داماد اوست. برخی کیفیات خارجی نیز در آن موثر افتاد. صدراعظم تازه هنوز گمارده نشده، اما چنان که چند ماه پیش اطلاع داده بودم، و حالا محرمانه آگاه گردیدم، میرزا آقاخان اعتمادالدوله به جای امیرنظام خواهد نشست.... نامزد دیگر صدارت مستوفی‌الممالک است. رفتارش محترمانه است و در فن مالیه مهارت دارد اما از جهات دیگر شخصی نیست که بتواند مقام صدارت را به عهده بگیرد.»

گزارش شیل در حد خود درست است. ضمناً عزل امیر غیر منتظره نبود. در نامه‌های امیر به شاه دیدیم که زمینه عزلش فراهم شده و او خود در انتظارش بود. نکته دیگر این که در آن گزارش و دیگر گزارش‌هایی که وزیرمختار به لندن فرستاده، پاره‌ای حقایق را اصلا متذکر نشده است. در این مورد خانوم وزیرمختار می‌نویسد: همان وقتی که شاه دستور احضار چهارصد تن گارد شاهی را داده بود، یکی از دوستان شوهرش شبانه نامه‌ای فرستاد و آن خبر سهمناک را رساند. یک ساعت بعد کاغذ دومش رسید که همه آن تدابیر احتیاطی علیه امیرنظام بوده است اما تدابیری که هیچ ضرورت نداشت. به علاوه شیل توضیح نمی‌دهد که «برخی کیفیات خارجی که در عزل امیر موثر افتاد»، چه بوده است.

علاوه بر مهدعلیا و میرزا آقاخان نوری که ارکان توطئه عزل امیر را می‌ساختند - در صدرالتواریخ نام میرزا یوسف مستوفی‌الممالک نیز برده شده است و ماخذ نوشته صدرالتواریخ گفته میرزا جبار پیشخدمت مخصوص است؛ این اندازه می‌دانم که مستوفی‌الممالک چندان میانه خوبی با میرزا تقی‌خان نداشت، گر چه امیر نسبت به او مهربان بود اما شرکت او در قضیه عزل امیر بر ما روشن نیست.

شاه به یاد وزیرش می‌گریست. چون از دیدارش شرمنده می‌شد، از او پرهیز می‌کرد. به او می‌گوید: «قلب من آرزوی شما را می‌کند»، تا هستم و هستی دوستت دارم، اگر کسی بد شما را بگوید «پدرسوخته‌ام اگر او را جلو توپ نگذارم»؛ بیا «من و شما یکی باشیم و با هم کار کنیم!» شمشیر خود و حمایل گردنش را باز کرد به او فرستاد: «برای خدا آنها را قبول کنید و فردا بیایید مرا ببینید.» این بیان به عواطف شاه و وزیر نمی‌ماند اما سخنانی است که شاه نوشته. معلوم است در درونش خلجانی بود زاده جنگ شور و عاطفه و ادراک با سیاست و تلقینات ذهنی درباریان. این که می‌نویسد: «ای کاش هرگز پادشاه نبودم... که چنین کاری بکنم»، نشانه‌ای است از ناتوانی نفسانی شاه که نمی‌توانست اراده خود را بر اطرافیانش تحمیل کند.

میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله به صدارت رسید

این انتصاب در 22 محرم 1268 چهار روز پس از عزل میرزاتقی‌خان انجام گرفت. تا اینجا دانستیم که امیر هنوز در دل شاه جای داشت و او نسبت به وزیر سابق خود مهربان بود. حتی احتمال می‌رفت که امیر از نو به مقام صدارت بازگردد. با تعیین صدراعظم جدید کار امیر به مرحله تازه‌ای افتاد، یک قدم به سقوط نزدیک‌تر شد اما چنان که خواهیم دید احتمال بازگشت امیر به زمامداری منتفی نبود.

سابقه میرزا آقاخان را از گزارش سفیر انگلیس می‌آوریم: «میرزا آقاخان همان کسی است که در زمان محمدشاه بر اثر حرف‌های ناشایسته‌ای که از او شنیده شد و اختلاس و دستبردی که به مال دیوان زده بود، به چوبش بستند و به کاشان تبعیدش کردند. پیش از جلوس ناصرالدین شاه از کاشان فرار کرد و آمد در نزدیکی تهران بست نشست. سرهنگ فرانت به مهدعلیا که که در آن زمان همه‌کاره بود، سفارش نمود که از وجود او در امور کشور استفاده نماید و اجازه دهد به سرای مهدعلیا وارد گردد. مادر شاه در پاسخ کتبی خود گفت که: حرمت میرزا آقاخان را نگاه خواهد داشت. پس از آن از تحصن بیرون آمد و یکسره به این سفارتخانه آمد. از اینجا به همراه یکی از کارکنان سفارت به خانه مهدعلیا رفت. فرانت نامه‌ای به ناصرالدین شاه نگاشت و شفاعت او را نمود. شاه نیز برای خاطر کاردار سفارت ما او را عفو کرد. مهدعلیا نیز اطمینان کتبی سپرد که میرزا آقاخان از هر جهت ایمن خواهد زیست. از این تاریخ به بعد میرزا آقاخان تحت حمایت سفارت انگلیس می‌باشد و این حقیقت را همه شهر می‌دانند.»

شیل درباره میرزا آقاخان به پالمرستون می‌نویسد: «دامنش ملوث به پول‌پرستی است و مطلقاً در قید آن نیست که از چه راهی به دست آورد.»

باری با پشتیبانی آشکار وزیرمختار انگلیس و مادر شاه، میرزا آقاخان به صدارت رسید. نفوذ خارجی و اندرون شاه رای خود را بر مقام سلطنت تحمیل کرد؛ موضوع بازگشت امیر به وزارت فعلا منتفی شد. انتخاب اعتمادالدوله به صدارت، در 24 محرم 1268 از طرف میرزا محمدعلی‌خان وزیر امور خارجه به نمایندگان روس، انگلیس و عثمانی به یک مضمون اعلام شد.

توطئه کشتن میرزاتقی‌خان اوج گرفت

شاه را دشمنان امیر محاصره کردند. عوامل اصلی توطئه عبارت بودند از: مهدعلیا، میرزا آقاخان نوری، پسر دایی‌های شاه از جمله شیرخان عین‌الملک ایلخان طایفه قاجار و سردار محمدحسن‌خان ایروانی داماد محمدشاه. این کسان هم‌دست بودند و با هم در کنکاش.

فرمان شاه بر اعدام امیر صادر شد

بنا بر آن چه از قول ناصرالدین شاه آورده‌اند، میرزا آقاخان نوری بود که فرمان قتل را از شاه گرفت و به حاج علی‌خان سپرد. مخبرالسلطنه می‌نویسد: «از غلامحسین‌خان صاحب‌اختیار شنیدم که ناصرالدین شاه گفته بوده است که به قتل امیر راضی نبودم. میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط را از من گرفت. دستخط دیگر فرستادم که میرزا علی‌خان نرود، گفت رفته است و معاذیر آورد.»

روزگار تبعید به چهل روز رسید. جنایت بزرگ تاریخ روز جمعه هفدهم ربیع الاول 1268 در حمام فین کاشان صورت گرفت.»




تاریخ : چهارشنبه 97/5/3 | 10:40 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی


بمسجدالاقصی

تاریخچه فلسطین و اشغال آن توسط اسرائیلسیاسی و امنیتی / مقاله - دوشنبه 7 اسد 1392 - 12:04پیام آفتاب: از آنجا که بریتانیا به دنبال سیطره بر منطقه عربى اطراف کانال سوئز بود، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعاى بی اساس خود را مبنى بر داشتن حق بازگشت به کوه کذایى «صهیون» در قدس و برپایى دولت در فلسطین، مجدداً مطرح کنند.فلسطین به لحاظ تاریخی، سرزمین اعراب فلسطین است. قبایل عرب کنعانی، بیش از هفت هزار سال قبل از میلاد، از منطقه مجاور (شبه جزیره العرب) به این سرزمین آمده و در آن سکنی گزیدند. پیش از آنکه قبایل دریای مدیترانه (Palest) به این منطقه بیایند و با کنعانی‌‏ها هم‌زیستی کنند و نام «فلسطینی» بر اهالی آن غالب گردد، قبایل عربی- نظیر یبوسی‌‏ها و فینیقی‌‏ها در این سرزمین می‌‏زیسته‌‏اند.


 موقعیت جغرافیایی فلسطین

مساحت فلسطین - که در اشغال دشمن صهیونیستی است - 27027 کیلومتر مربع می‌باشد. فلسطین بخشی از بلاد شام (سوریه، اردن و لبنان) به شمار می‌‏رود که از طرف شرق به اردن، از غرب به دریای مدیترانه، از شمال و شمال شرقی به لبنان و سوریه و از جنوب به خلیج عقبه و صحرای سینای مصر محدود می‌‏شود.
در فلسطین سه منطقه کوهستانی، دشتی و ساحلی وجود دارد که زمین‌های حاصل‌خیز کشاورزی را تشکیل می‌‏دهد. صحرای نقب در بخش جنوبی واقع شده و یک سوم مساحت فلسطین را تشکیل می‌‏دهد.

فلسطین فعلی به سه بخش تقسیم می‌‏شود:
1. سرزمین اشغالی 1948 که یک میلیون و یکصد هزار فلسطینی را در خود جای داده است.
2. کرانه باختری که مساحتی بالغ بر 5650 کیلومتر مربع داشته و شهر قدس را در برمی‌‏گیرد جمعیت فلسطینی آن قریب به یک میلیون و پانصدهزار نفر است.
3. نوار غزه با مساحتی بیش از 350 کیلومتر مربع که جمعیت فلسطینی آن حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر است.
نزدیک به 5-4 میلیون فلسطینی نیز پس از اشغال فلسطین به دست صهیونیست‌ها آواره شده و در کشورهای اردن، سوریه و لبنان زندگی می‌‏کنند.
فلسطین به لحاظ جایگاه ممتاز جغرافیایی، حاصلخیزی زمین و قداستی که از آن برخوردار است، در طول تاریخ عرصه کشمکش‌ها و درگیری امپراتوری‌‏ها بوده و مردم این دیار پیوسته و در حد توان خود، به پایداری و مقاومت در برابر مهاجمان پرداخته‌اند. از طرفی اشغالگران نیز بر سر تصاحب زمین فلسطین و از صحنه به در کردن رقیبان خویش، گاهی با هم درگیر شده‌اند.



 حضور یهود در فلسطین

حضرت ابراهیم‌ علیه السلام حوالی 1900 سال ق. م به همراه برادرزاده‌اش (لوط) از عراق هجرت کرد و در فلسطین رحل اقامت گزید و مردمان این سامان را به توحید فراخواند. پس از آن عبرانی‌‏ها (یهودیان راستین)، در قالب عشایر دامپرور و در جست‌وجوی آب و غذا، به این منطقه آمده و در میان مردمان این دیار- که از روی نوع دوستی و مهمان نوازی آنها را پذیرفته بودند اقامت گزیدند. اما وقتی تعدادشان فزونی یافت، شروع به درگیری با میزبان کرده، کوشیدند بر پاره‌ای از مناطق و اماکن مقدس چیره شوند. اوج اقتدار یهود در دوران حکومت حضرت سلیمان بود که بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های آباد آن روز را تصرف خود داشتند. اما خلق و خوی متکبّرانه یهودیان و اختلافی که بین آنان پیش آمد، آنها را از هم متفرق کرد و باعث شد حکومت آنان، چند سالی بیش دوام نیاورد و پس از مرگ سلیمان، به دست بخت‌النصر بابلی از میان برود. در این زمان بیشتر آنها به اسیری گرفته شدند گرچه بعدها جمعی از آنان به وسیله کوروش به فلسطین بازگردانیده شدند.
در تورات از نبردهای بسیاری که فلسطینی‌‏ها در رویارویی با یهودیان غاصب داشته‌اند، سخن به میان رفته است. در مقطعی دیگر رومیان با پذیرش مسیحیت، با یهودیان درگیر شده، شمار کثیری از آنها را کشتند. بدین سان حضور یهودیان پایان یافت و آنان در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند.

 معراج نبی‌ اکرم‏صلی‌ الله علیه وآله

ده سال پس از مبعث رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله، پروردگار یکتا، پیامبر خود را شبانه به مسجدالاقصی در فلسطین برد و از آنجا به آسمان عروج داد. علاوه بر اینکه قدس نخستین قبله گاه مسلمانان بود. در سال 16 ه. ق مسلمانان فلسطین را فتح کردند و اغلب مردم این دیار اسلام آورده و در فتوحات اسلامی در شام، مصر و مغرب شرکت جستند. اصالت عربی و فتوحات مسلمانان، اثر به سزایی در سازگاری مردم این دیار با اسلام داشت. در زمان فتح قدس، هیچ یهودی‌‏ای در شهر وجود نداشت چرا که به وسیله مسیحیان از ورود به آن منع شده بودند و از سویی آنان با مسلمانان شرط کرده بودند که از ورود آنها (یهودیان) به قدس جلوگیری کنند.
بدین ترتیب مسجدالاقصی، سومین حرم شریف گشت و فلسطین، به استثنای دوره اشغال به وسیله صلیبی‌‏های قرون وسطی (1099 م) - که سرانجام به دست صلاح‌الدین ایوبی (1187 م) آزاد شد - پیوسته بخشی از خلافت اسلامی بود.
فلسطین و قدس دگر بار و به دنبال اشغال فرانسوی‌‏ها، به رهبری ناپلئون- که توانسته بود برای مدتی کوتاه چند شهر فلسطینی را به اشغال درآورد به آغوش مسلمانان بازگشت.
احمد پاشا الجزار، فرمانده شهر عکا و نیروهای [فلسطینی‌‏] تحت امر او، توانستند در سال 1799 م. ناپلئون را شکست داده و او را وادار به فرار کنند. ناپلئون در زمان خروج از فلسطین، این جمله را بر زبان راند: «آرزوهایم (برپایی امپراتوری در این منطقه عربی) را پای دیوارهای عکا به خاک سپردم». گفتنی است ناپلئون از یهودیان جهان و بقایای آنها در فلسطین خواسته بود، در کنارش بجنگند و در مقابل برایشان دولتی در فلسطین دایر کند که حامی منافع فرانسه در منطقه باشد.

 صهیونیسم و فلسطین

از آنجایی که بریتانیا، قصد سیطره و چنگ‌اندازی بر منطقه عربی اطراف کانال سوئز را داشت، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعای بی‌‏اساس خود را مبنی بر داشتن حق بازگشت، به کوه کذایی «صهیون» در قدس و برپایی دولت در فلسطین، مجدداً مطرح کنند دولتی که حامی منافع بریتانیا در منطقه بوده و از کمک‌های همه‌جانبه این کشور برخوردار باشد.
بریتانیا در همین زمینه، مشوق تئودور هرتسل (خبرنگار یهودی‌‏تبار اتریشی) در امر دعوت از یهودیان جهان، برای تأسیس دولت صهیونیستی در فلسطین بود و عملًا نخستین کنگره صهیونیستی در شهر پازل سوئیس) 1897 م) با حضور صدها تن از شخصیت‌های یهودی سراسر جهان برگزار شد. در این اجلاس شرکت کنندگان موافقت کردند برای بازگرداندن یهودیان جهان به فلسطین و برپایی دولت صهیونیستی، علیه ملت و صاحبان راستین آن، تلاش کنند و در همین راستا مؤسسات مالی چندی، برای تحقق این هدف شوم دایر کردند. هرتسل هم به نوبه خود کوشید سلطان عثمانی (عبدالحمید دوم)، در مقابل پرداخت چند میلیون سکه طلا، با تسلیم فلسطین به یهودیان موافقت کند. سلطان عبدالحمید این پیشنهاد را رد کرد و تأکید نمود که سرزمین فلسطین، متعلق به مسلمانان بوده و حتی با پول همه یهودیان آن را نخواهد فروخت. بدین جهت یهودیان وی را در سال 1908 م. سرنگون ساختند. هرتسل که از این نیرنگ طرفی نبسته بود، راهی آلمان، ایتالیا و روسیه شد تا آنها، یهودیان را در اشغال فلسطین یاری رساند امّا آنها از این کار سر باز زدند زیرا فلسطین سرزمینی است که مردم خودش را داشته و تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بود. او که دست خالی از این کشورها بازگشته بود، به مشوق اصلی و مروّج ایده صهیونیستی (بریتانیا) روی آورد و این کشور تعهد داد از طرح تشکیل رژیم صهیونیستی حمایت کند.
به دنبال شروع جنگ اول جهانی، بریتانیا در سال 1917 م. با موافقت فرانسه، آمریکا و دیگر کشورهای غربی، بیانیه‌ای را صادر کرد و به وسیله بالفور (وزیر خارجه وقت این کشور) به روچیلد (سرمایه‌دار یهودی) قول داد: وطن قومی برای یهودیان در فلسطین ایجاد کند. این وعده به «بیانیه بالفور» موسوم شد. در سال 1918 م. (هم‌زمان با شکست ترکیه و اشغال فلسطین به‌وسیله بریتانیا)، کشورهای یادشده تلاش کردند زمینه برپایی دولت یهودی را در فلسطین مهیا سازند. در همین رابطه جامعه ملل با قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، به منظور برپایی دولت یهودی در آن موافقت کرد. بریتانیا نیز نماینده‌ای یهودی تبار (هربرت صاموئیل) را در سال 1920 م. به فلسطین گسیل داشت تا مقدمات کوچ یهودیان سراسر جهان را به آنجا فراهم آورد. بریتانیای استعمارگر به موازات این اقدام، به تجهیز و آموزش نظامی یهودیان پرداخت و زمین‌های وسیعی را در اختیار آنان قرار داد تا شهرک‌هایی را احداث کنند.

 ایستادگی‌ فلسطینیان

فلسطینیان از همان ابتدا در برابر قیمومیت بریتانیا و باندهای صهیونیستی، پایداری و مقاومت کردند و برای دفاع از زمین و پاسداری از مقدسات، گروه‌های جهادی تشکیل داده، تظاهرات و اعتصاب‌های عمومی به راه انداختند. قیام‌های 1920، 1923 و 1929 (معروف به انقلاب براق) از آن جمله است. انگلیسی‌‏ها قیام‌های فلسطینیان را سرکوب و هزاران تن را کشتند یا به زندان انداختند تا از این رهگذر، خدمتی به باندهای صهیونیستی انجام داده باشند. شیخ عزالدین قسام با تشکیل گروه‌های اسلامی- جهادی، به نبرد با انگلیسی‌‏ها و صهیونیست‌ها پرداخت و سرانجام در سال 1935 م. به شهادت رسید. در پی شهادت وی، فلسطین به رهبری حاج امین حسینی (مفتی اعظم قدس)، یکپارچه قیام شد و حسن سلامه، عبدالرحیم الحاج محمد و عبدالرحیم مسعود و از شاگردان قسام، عملیات متعددی را بر ضد ارتش انگلیس و صهیونیست‌ها انجام دادند به طوری که بریتانیا برای سرکوب انقلاب مردم فلسطین، ژنرال مونت کوری جنایتکار را فراخواند. نامبرده در سرکوب مردم مبارز فلسطین، نهایت قساوت را به کار برد به گونه‏‌ای که زندان‌ها مملو از زندانیان، خانه‌ها ویران، زمین‌های بسیاری مصادره و معیشت مردم بسیار سخت گردید.
قیام‌های مردم فلسطین، تداوم داشت و به موازات آن، کوچ یهودیان سراسر جهان با هدف اشغال فلسطین نیز ادامه یافت تا اینکه پس از پایان جنگ دوم جهانی) 1945 م)، بریتانیا و آمریکا توانستند در سال 1947 م. از طریق سازمان ملل متحد قطعنامه تقسیم فلسطین را صادر کنند. به موجب این قطعنامه جائرانه، فلسطین بین فلسطینیان و یهودیان اشغالگر- که تعدادشان از 15 جمعیت ساکن آنجا فراتر نمی‌‏رفت و تنها 7 از سرزمین فلسطین به آنان اعطا شده بود تقسیم گردید. البته فلسطینیان، اعراب و مسلمانان با تقسیم فلسطین مخالفت کردند. فلسطینیان به جهاد و مبارزه خویش ادامه دادند و عبدالقادر الحسینی (رهبر مجاهدان)، سرانجام در سال 1948 م. در جریان نبرد (القسطل) به شهادت رسید.



 غصب فلسطین (سال 1948 م)

بریتانیا پس از اطمینان از توان باندهای صهیونیستی در فلسطین و حمایت و پشتیبانی آمریکا و جهان غرب و شوروی از برپایی کشوری برای یهودیان، اعلام داشت که از فلسطین بیرون خواهد رفت و چنین نیز شد. ارتش انگلیس در 1948 م. پس از واگذاری مراکز و تسلیحات نظامی خود به باندهای صهیونیستی و ابقای برخی از فرماندهان در خدمت اهداف یهودیان، خاک فلسطین را ترک کرد. بن گوریون رهبر باندهای صهیونیستی، از این وضعیت سوء استفاده کرد و تأسیس کشور «اسرائیل» در سرزمین‌های اشغالی 1948 م. را اعلام نمود. مدتی بعد آمریکا، دولت صهیونیستی را به رسمیت شناخت و به دنبال آن اتحاد جماهیر شوروی هم چنین کرد. کشورهای اروپایی یکی پس از دیگری و بعد سازمان ملل متحد، این دولت غاصب را به رسمیت شناختند.
فلسطینیان این ستم و ناروایی را نپذیرفته، به نبرد با صهیونیست‌ها پرداختند. در این نبردها، نیروهایی از ارتش کشورهای مصر، اردن، سوریه، لبنان، عراق و و نیروهای داوطلب اخوان المسلمین شرکت جستند لیکن به دلیل ضعف تدارکاتی و تسلیحاتی و حضور استعماری بریتانیا و فرانسه در اغلب کشورهای منطقه و خیانت برخی از رهبران، منجر به شکست این نیروها و آوارگی صدها هزار فلسطینی گشت. به دنبال این جنگ، کرانه باختری، قدس و نوار غزه همچنان در دست فلسطینیان و به دور از اشغالگری صهیونیست‌ها باقی ماند لیکن کرانه باختری‌‏و قدس تابع اردن و نوار غزه تابع مصر گشت.
پس از جنگ 1948 م. کشورهای آمریکا، فرانسه و انگلیس دولت غاصب صهیونیستی را به سلاح‌های پیشرفته (هسته‌ای، میکروبی و شیمیایی) مجهز ساختند. به رغم ناکامی، فلسطینیان، آنان دست از مقاومت و پایداری برنداشته و گروه‌های چریکی تشکیل دادند. این نیروها حمله به شهرها و شهرک‌های صهیونیستی را در دستور کار خود قرار دادند.

 تجاوز سه جانبه (سال 1956 م)

در سال 1956 م. انگلیس، فرانسه و اسرائیل، در توطئه‌ای مشترک، تجاوز سه جانبه‌ای را علیه مصر تدارک دیدند و صهیونیست‌ها نوار غزه و بخشی از سینا را اشغال کردند. اما بر اثر فشارهای جهانی و عملیات مقاومت، ناگزیر از این مناطق خارج شدند. در سال 1963 م. سازمان آزادی‌‏بخش فلسطین به رهبری احمد شقیری، شکل گرفت و صاحب سپاهی در نوار غزه شد. همچنین جنبش‌های چریکی نظیر جنبش فتح، جبهه خلق و تشکیل شدند و توانستند عملیات چریکی بسیاری را از خاک سوریه علیه صهیونیست‌ها به مورد اجرا بگذارند و تلفات و ضایعات قابل توجهی به آنان وارد سازند. اسرائیل در سال 1967 م. با حمایت آمریکا، جنگی را علیه مصر و سوریه به راه انداخت و سینای مصر و ارتفاعات جولان سوریه را- علاوه بر سایر بخش‌های فلسطینی به اشغال خود درآورد. اما ملت فلسطین همچنان به مقاومت خود در برابر اشغالگری صهیونیستی ادامه داد. پس از شکست 1967 م. عملیات نظامی- چریکی فلسطینی، از خاک اردن علیه صهیونیست‌ها گسترش یافت و خطر و تهدیدی بالقوه برای یهودیان غاصب گردید. به دنبال این تحولات آمریکا و صهیونیست‌ها، اردن را تحت فشار قرار دادند و این کشور در سپتامبر 1970 م. فعالیت چریکی فلسطینیان را درهم کوبید. کارهای چریکی از این پس، به سوریه و لبنان انتقال یافت.
در سال 1973 م. سوریه و مصر توافق کردند برای آزادسازی خاک اشغال شده خویش، با صهیونیست‌ها بجنگند و اگر دخالت مستقیم آمریکا در جنگ نبود، شکست کامل صهیونیست‌ها رقم می‌‏خورد. در پی این حوادث، مذاکرات آتش‌بس میان مصر و رژیم صهیونیستی زیر نظر آمریکا آغاز و کار به جایی رسید که انور سادات (رئیس جمهور وقت مصر)، در سال 1987 م. به طور یک جانبه و در کمپ دیوید آمریکا، صلحی را با صهیونیست‌ها امضا کرد. مصر با امضای این قرارداد، عملًا از گردونه درگیری با دشمن صهیونیستی خارج شد لیکن خداوند سبحان خروج مصر را به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی‌‏رحمه الله جبران کرد. رهبر عظیم‌الشأن ایران سفارت اسرائیل را تعطیل و سفارت فلسطین را به جای آن دایر فرمود و اعلام داشت: «اسرائیل غدّه‌ای سرطانی است و باید ریشه کن شود». همچنین روز جهانی قدس را اعلام و سپاه قدس را تأسیس کرد. این خط مشی و سیاست حکیمانه و حمایت از مبارزات بحق مردم مسلمان فلسطین، به وسیله جانشین شایسته ایشان مقام معظم رهبری و مسئولان نظام اسلامی، با همان قوت ادامه دارد.



تجاوز به لبنان

عملیات چریکی فلسطینیان - که از لبنان بر ضد اسرائیل شدت یافته و کیان غاصب آنها را به خطر انداخته بود - صهیونیست‌ها، آمریکائیان و فالانژیست‌های مسیحی لبنان را به تدارک توطئه‌ای مشترک علیه فعالیت چریکی آنان واداشت به طوری که در سال 1982 م. ارتش صهیونیستی به فرماندهی شارون جنایت پیشه و با حمایت آمریکا و اروپا، به خاک لبنان تجاوز و بیروت را اشغال کرد. در این تجاوز هزاران چریک و غیرنظامی فلسطینی به قتل رسیدند و رزمندگان فلسطینی مجبور به ترک لبنان شدند. رژیم صهیونیستی در سال 1978 م. با مصر قرارداد صلح امضا کرد. در سال 1987 م. مردم فلسطین در کرانه غربی و نوار غزه، علیه صهیونیست‌ها یکپارچه قیام کردند و نیروهای جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) فعالانه در انتفاضه شرکت جستند و تلفات فراوانی بر صهیونیست‌ها وارد کردند. همین امر آمریکا را بر آن داشت تا در سال 1991 م. با هدف تحمیل صلح در منطقه، کنفرانسی را در مادرید برگزار کند. نتیجه این کنفرانس توافق ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) با صهیونیست‌ها و امضای موافقت نامه اسلو) 1993 م) بود. ساف، دولت غاصب (اسرائیل) را به رسمیت شناخت تا در مقابل، صهیونیست‌ها نیز این سازمان (ساف) را به رسمیت بشناسند. پس از آن، مذاکرات بدون هیچ ثمری آغاز گشت و به موازات آن مقاومت مردم فلسطین ادامه یافت. در سال 1994 م. اردن نیز در منطقه «وادی عربا» موافقت نامه‌ای با رژیم صهیونیستی به امضا رساند. ملت فلسطین به مقاومت خود ادامه دادند تا اینکه انتفاضه اقصی در سال 2000 م. شروع شد و صدها کشته و هزاران زخمی بر دشمن صهیونیستی تحمیل کرد.
منبع: وبلاگ افقعناوین مرتبطوزیر خارجه امریکا درخصوص فلسطین به اسرائیل 

 

 




تاریخ : سه شنبه 97/4/26 | 12:12 صبح | نویسنده : نداحقانی شمامی

صهیونیسم چیست و چه اهدافی دارد؟

         
 
 

تعریف صهیونیسم

صهیون، نام موقعیتی در بیت‌المقدس است (ر.به‌فرهنگ نفیسی ج3، ص218) که هیکل‌ سلیمان‌، مسجدالاقصی‌ و قبه‌الصخره روی ‌آن ساخته شده است[1](جمال‌زاده 1386، ص59). گاهی نیز مقصود تمام شهر اورشلیم است یعنی شهر برگزیده‌ خدا یا شهر آسمانی. این اصطلاح درمیان‌ علما متداول است که آرزوی قوم‌خداوند صهیون است (خزایی 1389، ص26).

اما واژه‌ صهیونیسم که برگرفته از این کلمه است، (و این نام‌گذاری آیینه‌ی تمام‌نمای هدف یهودیان ازاین نهضت می‌باشد) یک جریان ناسیونالیستی متعصب متعلق‌به بورژوازی[2] یهود، برای به وجود آمدن‌ کشور خودمختار یهودی در فلسطین می‌باشد. صهیونیسم جنبشی سیاسی و هدف آن جذب یهودیان و فراهم کردن زمینه های مهاجرت آنها به فلسطین است تا بدین وسیله دولتی یهودی به عنوان نماد فرهنگ و دین یهود تشکیل دهند و مشخصه بارز آن نژادپرستی یهودی باشد. این جنبش در اواسط قرن نوزدهم میلادی به رهبری تئودور هرتزل فعالیت خود را آغاز کرد. این جنبش با نام "صهیونیزم" در واژگان سیاسی جهان تثبیت شد و علی‏رغم این که گرایشی فراگیر در میان فعالان مذهبی و سیاسی یهودی نبود، به دلیل انطباق با اهداف قدرت‏ های آن روز اروپا، خصوصاً دولت بریتانیا و در مرحله بعد فرانسه، مورد حمایت سرسختانه و گسترده آنان قرار گرفت و توانست سکان هدایت اکثریت فعالان سیاسی و مذهبی یهودی را به دست بگیرد. نظریه‏ پردازان صهیونیست بسیار علاقمندند "صهیونیزم" را به عنوان اندیشه‏ ای معرفی کنند که ریشه در اعماق تاریخ دارد ولی تمایلی برای ارائه ادلّه مستدل برای اثبات این مدعا از خود نشان نمی‏ دهند.

"ناهوم سوکولف" نویسنده کتاب "تاریخ صهیونیزم" و از رؤسای "آژانس یهود" مدعی شده است: "اندیشه صهیونیزم به اندازه قوم یهود قدمت دارد و نمایندگان اندیشه و مکتب یهود، آن را ترویج کرده بودند"؛ اما "موشه منوهین" یکی از اندیشمندان نامدار یهودی در کتاب خود آورده است: "تا سده نوزدهم چیزی به نام "ناسیونالیزم سیاسی یهود" (صهیونیزم) وجود نداشت و ناسیونالیزم سیاسی تعصب‏ آمیز و خودخواهی جهان قرن نوزدهم اروپا بود که ناسیونالیزم سیاسی مصیبت‏ بار احمقانه یهود (صهیونیزم) را زایید". (zionism.pchi.ir) اهداف صهیونیسم در تأسیس وطنی ملی برای یهودیان خلاصه می شود. آنها در کنفرانس بال در آغاز سال 1897م. فلسطین را به بهانه این که در برهه ای از زمان در آن زیسته اند، انتخاب کردند. جنبش صهیونیسم عملاً موفق شد که حکومتی خارجی در قلب سرزمین های عربی یعنی در فلسطین تشکیل دهند و بیش تر ساکنان این سرزمین را آواره کنند. صهیونیست ها همچنین موفق شدند حمایت بیش تر اعضای سازمان ملل را کسب کنند و پس از به رسمیت شناختن دولت عبری به وسیله این کشورها نوعی مشروعیت بین المللی کسب کردند. پس از فروپاشی خلافت عثمانی و کناره گیری ترکیه از جهان عرب و اسلام، فلسطین تحت قیمومت انگلستان درآمد و پس از انتقال مرکز ثقل صهیونیسم جهان به بریتانیا تعدادی از صهیونیست ها به مناصب عالی از جمله عضویت در کابینه دولت انگلیس و پارلمان این کشور رسیدند و بالفور وزیر امور خارجه وقت انگلستان با صدور بیانیه معروف خود بخشی از فلسطین را به صهیونیست ها بخشید. این چنین دولت اسرائیل در 15 مه 1948 درست زمانی که نیروهای بریتانیای فلسطین را ترک کردند، تشکیل شد. (yahood.net) صهیونیسم جدید پس ازپیدایش موج تازه‌ی یهودستیزی و زیر نفوذ موج جنبش های ناسیونالیسم اروپایی درقرن19پدیدآمد. بااین اعتقاد که ملت واحد یهود باید درکشور فلسطین دولت داشته‌ باشد. ومرکزیت امروزی‌آن‌ درآمریکا فعالیت همه‌ی‌ صهیونیست ها را کنترل می‌کند(بابایی1384، ص378وجمال‌زاده‌، ص59وآشوری1387، ج1،ص226).

این مسلّم است که علاقه یهودیان به سکونت در مجاورت "بیت‏ المقدس" و یا دیگر سرزمین‏ های بین "نیل تا فرات"، قدمت تاریخی دارد، اما تا قرن نوزدهم، این علاقه، تنها با مقاصد زیارتی و مذهبی دنبال می‏ شد، همان‏گونه که در میان مسلمانان سراسر جهان، زیارت یا مجاورت با اماکن متبرکه در "مکه" و "مدینه" تمایلی مذهبی است. بنابراین تلاش تئوریسین‏ های صهیونیزم برای پیوند دادن تمایلات مذهبی یهودیان جهان به "فلسطین" و "دیگر سرزمین‏ های نیل تا فرات" به جنبش صهیونیزم و تراشیدن عقبة تاریخی برای این پدیده نوظهور، فاقد اعتبار است. در هیچ نقطه از کتاب‌های "تورات" یا "تلمود" (کتب مقدس یهودیان) وظیفة تشکیل نظام سیاسی و اختصاصی یهودیان در این سرزمین‌ها، به یهودیان تکلیف نشده است اما نه تنها در منابع مقدس یهودیان، بلکه در متون آسمانی مسلمانان و مسیحیان هم تشکیل یک حکومت جهانی بر پایه یکتاپرستی به پیروان ادیان ابراهیمی وعده داده شده و در تمامی این ادیان، "بیت المقدس" به عنوان کانون و مرکز ثقل منازعات و نبردهای نهایی جهت تشکیل این حکومت معرفی شده است.

در قرن نوزدهم، همزمان با رواج و تثبیت تقسیم‏ بندی جدید سیاسی در اروپا بر مبنای "دولت - ملت"، گروهی از نخبگان سیاسی و مذهبی یهودی هم پیرو فضای غالب بر مغرب‌زمین، به فکر تمرکز و تجمع یهودیان در محدوده جغرافیایی معینی با دولتی مختص به خود افتادند و ایده‏ های خود را در محافل سیاسی آن روزگار، منتشر کردند. اما این اندیشه تا زمانی که به سرمایه‏ داران یهودی اروپا ارائه نشد، مورد توجه و تأمل جدی قرار نگرفت (zionism.pchi.ir).

یهودیان که پس از ویرانی اورشلیم درسراسر جهان‌ پراکنده شدند، وحدت‌ دینی خود را حفظ کردند و به علت آزار و شکنجه هایی که درطول تاریخ به عنوان یک اقلیت نژادی و دینی می دیدند، هرگز آرزوی "ارض موعود" را از یاد نبردند.وهمین آرزو سبب‌ اصلی این حرکت بود. پس از تشکیل صهیونیسم جهانی، مهاجرت یهودیان علیرغم مقررات سخت، به فلسطین آغازگشت. درپایان جنگ‌ جهانی‌دوم نیز، فکر تشکیل یک‌ دولت‌ یهودی دراسرائیل به‌ طور جدی مطرح می‌گردد و در پی تقسیم ‌فلسطین به وجود می‌آید. (در حقیقت، آنها این‌ واقعیت را که در فلسطین ملتی با تمدن‌ اصیل ‌و غنی ساکن است را نادیده‌ گرفته و با اخراج روز افزون اعراب مسئله ‌‌‌"آوارگان فلسطین" را به وجود آوردند.)

صهیونیسم برای نیل به هدفش، احتیاج به نفوذ در افکار جهانی داشت. لذا از قالب یک ایدئولوژی ساده، تبدیل به ‌یک سیستم‌ ارتباطات ‌پر شاخه شد. شالوده صهیونیسم بر توسعه‌طلبی، نژادپرستی و نفاق‌افکنی در میان‌ ملل جهان نهاده شده‌ است. این‌ سازمان دارای‌ مراکز اطلاعات ‌و جاسوسی در اکثر کشورهای‌ جهان است. مهمترین و کارسازترین‌ حربه‌ صهیونیسم جهانی عبارت ‌است‌ از: بهره‌گیری از رسانه‌های عمومی در سراسر دنیا(بابایی1384 ،ج1،ص378 و ربه طلوعی 1386،ج1،ص59).

صهیونیسم برای تسخیر جهانی خود، نیازمند ابزاری نافذ با کارکردهای قطعی است. استفاده از رسانه، به شدت در سوابق آنها به چشم می‌آید. چرا که آنها به دنبال قلب حقایق و باورهای عموم مردم هستند. و این مهم تنها به کمک ابزاری جهان‌شمول ممکن است. لذا در بخش دوم مقاله به‌ تأثیرات این ابزار می‌پردازیم. تا علت انتخاب یهودیان روشن گردد.

شناخت یهودیان درطول تاریخ، از آن جهت ضروری می‌نماید که بدانیم استبداد و استعلاء بر سایر مردم، از خصوصیات ذاتی آنهاست و با شناخت تاریخی آنان رویکرد امروزیی شان را بهتر تحلیل کنیم. آنها سایرین را حتی در حد یک انسان نیز نمی‌دانند. ازهمین روی برای اثبات این برتری، و به دلیل باور قلبی آنها به این اصل، همواره از کلیه‌ اقدامات تبلیغاتی فروگذار نکرده‌اند.

در‌ مسیر تاریخ، یک چهره‌ ‌کریه ‌از بنی‌اسرائیل‌ رخ‌ می‌نماید که به‌ عنوان ‌یک ‌ملت ‌متکبر و پریشان، نمود جاه‌طلبی‌ بی‌محتوایی‌ که‌ افراد بشر را به‌سوی گمراهی آشکار سوق‌ می‌دهد، شناخته‌ شده اند. خداوند متعال، پیامبران ‌متعددی‌ را به ‌سوی‌ ملت ‌بنی‌اسرائیل ‌اعزام‌ نمود تا آنان ‌به‌ آیین ‌یهود درآمدند. اما پس‌ از مدتی‌ تدیّن‌ آنها‌ به‌ سمت ‌طغیان‌ و استبداد، متحول‌ گردید. به‌ صورتی‌ که‌ به‌ دیگران ‌به ‌دیده‌ی ‌بردگان ‌خود می‌نگریستند و همین ‌بلندپروازی ‌بود که ‌بنی‌اسرائیل را به ‌تساهل‌ در قتل و کشتار دیگر ملت ها و تهمت ‌و شکنجه و آزار آنان ‌واداشت. این اعتقاد سوء در کوچک ‌شمردن ‌دیگر ملل‌ جهان و سوءرفتار آنان به‌ نام دین‌ و مذهب تمام شده است. نسل های ‌بعدی‌ یهود نیز با الهام گیری از این تعالیم، تربیت ‌یافته وبنابراین طغیان‌ یهود به ‌صورت تدریجی، چند برابر شده است. یهودیان ‌بیم‌ آن ‌داشتند که ‌مردم‌ از مسیر انحرافی ‌و اعمال آنها درحق‌سایر ملل ‌و توده‌ها، آگاهی‌ یابند. لذا به ‌تلاش‌ در تسلط‌ بر تاریخ ‌و وسایل‌ تبلیغاتی، رو آوردند و جرائم ‌خود را به ‌دشمنانشان نسبت‌ دادند (الطایی 1384 ، ج1، ص12).

‌بخش‌ عمده‌ای‌ از تاریخ‌ قرآن به‌ بازگویی تاریخ بنی‌اسرائیل و یهود، در رویارویی‌ آنان ‌با پیامبر آخرالزمان پرداخته‌ است و همین کافی‌ است که نویسندگان‌ مسلمان به این مسئله توجه کنند. اما با نگاهی گذرا به کارنامه‌ آثار آنها چنین‌ چیزی را نخواهیم‌ یافت. چرا که یهود برای تأثیرگذاری‌ بر تاریخ، تلاش فراوانی‌ کرده و هزینه های هنگفتی ‌برای تحریفش پرداخته ‌است. لذا در آن اثری از جنایات یهودیان یافت نمی شود.  ایجاد سیستمی برای حذف‌ و سانسور کتاب ها و نوشتارهای ‌ضد یهودی از این جمله است(ارجینی1385، ص195).

اهداف صهیونیسم چیست؟

1- بازبس گیری ارض موعود

یهودیان معتقدند که همه مردم جهان به آن ظلم کرده اند به این علت کینه کلیه ملت ها به ویژه عرب ها را به دل گرفته اند. صهیونیست ها بر این باور هستند که ملت های عرب سرزمین آنها را سلب کرده اند و لذا یکی از اهداف اصلی صهیونیزم پس گرفتن سرزمین موعود است تا در آن جا نظم نوین جهانی را اعلام کنند.

صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(علیه السلام) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیل? حضرت موسی(علیه السلام) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(علیه السلام) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسط? حضرت موسی(علیه السلام) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(علیه السلام) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکمُ‏ أَن یَرْحَمَکمُ‏ وَ إنْ عُدتمُ‏ عُدْنَا)

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدندfaraghlit.com)).

تئودر هرتزل _بنیان‌گذار رژیم‌ صهیونیستی _ در مورد استراتژی‌های خود دراین رژیم، می نویسد: "مرزهای‌ اسرائیل به‌ اندازه‌ای وسیع خواهد بود که مرزهای دولت‌های‌ داود و سلیمان ‌را در بر گیرد. این‌ مرزها براساس نیازها و افزایش‌ مهاجران متغیر خواهد بود". طبق این تفکر، توسعه‌طلبی به عنوان جزء لاینفک صهیونیسم، نیازمند برنامه‌‌ریزی های کلان رسانه‌ای و نظامی می‌باشد. لذا از جمله برنامه‌های مهم استراتژی آنان، تصرف مقدار بیشتر از زمین‌های ‌کشورهای‌ مجاور و اخراج اجباری‌ ساکنان‌ آنها با استفاده ازخشونت ‌مستمر و تهدید اعراب است. ایجاد جنگ روانی به منظور ارعاب و اجبار اعراب، و تشویق مادی آنها برای مهاجرت و فرارکردن راه حل این مشکل بود(صفاتاج 1382 ، ج1، ص144).

موجودیت‌ اسرائیل براساس ‌شهرک‌سازی است و از همین‌ روی، توسعه‌طلبی - که از عمق‌ باورهایشان برمی‌خیزد - جزء طبیعت ‌این‌ رژیم است. این‌ فکر براساس اعتقادات‌ فکری ‌و سیاسی‌ آنهاست، ازجمله:

الف)تشکیل دولت‌ اسرائیل برسرزمین داوود و سلیمان با تصرف‌ تمام‌ مناطق‌عربی(که مرحله‌ ‌اول هدف ‌بلندمدت ‌آنها است.)

ب)ضرورت ‌هجرت ‌یهودیان به ‌فلسطین و پذیرفتن رهبری‌ اسرائیل، برای‌ یهودیان‌ جهان

ج)عمق‌بخشیدن به ‌تهدیدات‌ فراگیر و قریب‌الوقوع ‌اعراب، و در نتیجه‌ افزایش ‌نقش ‌نیروهای ‌نظامی ‌به ‌عنوان ‌تنها وسیله‌ ‌دفاع از این‌ رژیم. (عبدالعال1387ج1ص113) 

 

2-سلطه بر رسانه برای جهت دهی به افکار عمومی جهان 

 از همان سال‌های میانی قرن نوزدهم میلادی که صهیونیسم به عنوان فصل مشترک یهودی گری نژادپرستانه، منفعت محور و سیاست زده اروپایی- آمریکایی پا به عرصه رشد و گسترش گذاشت، اهدافی چون سیطره بر ارتباطات جهانی در دستور کار رهبران این مرام سیاسی- اجتماعی- مذهبی قرار گرفت. در سال 1869 میلادی (1248 ه.ش) "راشورون" خاخام یهودی، در سخنرانی خود در کنگره جهانی صهیونیسم بر الزام سیطره کامل یهود بر رسانه‌های جمعی آن زمان درجهان تاکیدکرد واعلام داشت که پس از طلا به عنوان نماد ثروت بین المللی، دستگاه های خبررسانی به ویژه مطبوعات، دومین ابزار صهیونیست‌ها برای استیلا بر جهان خواهد بود. از این رو از همان ابتدا با برنامه‌ریزی‌های دقیق و صرف هزینه‌های کلان، تلاش بی وقفه ای برای به دست گرفتن جریان های اصلی خبر رسانی و مطبوعات در سراسر جهان از سوی صهیونیست ها آغاز شد.

در ترسیم وضعیت کنونی امپراتوری رسانه ای صهیونیست ها می توان گفت که تنهادرآمریکا به عنوان قطب رسانه ای و تبلیغاتی جهان با وجود جمعیت سه درصدی یهودیان، نزدیک به نیمی از امکانات رسانه ای در اختیار صهیونیست ها قرار دارد. گفته می شود که حدود 90 درصد سینمای آمریکا زیر سیطره ائتلاف هالیوودی- صهیونیستی قرار گرفته و در بسیاری از کشورهای غربی وضعیتی به گونه ای مشابه وجود دارد همانگونه که "روژه گارودی" اندیشمندفرانسوی در کتاب"اسطوره سیاسی صهیونیسم" بیان کرده، صهیونیست هابرای تثبیت خودبیش از هر چیزی بر روی رسانه ها و ابزارهای تبلیغاتی حساب باز کرده اند. به گفته گارودی:" صهیونیست ها بی آنکه در جهان ما ریشه و اصالتی داشته باشند، توانسته اند به مدد پول، قدرت سیاسی و ابزار رسانه ای سلطه خود را بر کانون‌های قدرت در اروپا و آمریکا بگسترانند."

یکی از مهمترین اهداف صهیونیست ها از نفوذ در رسانه، تلاش در جهت به کارگیری شیوه های گمراه کننده به منظور معرفی اسلام به‌عنوان یک جنبش انعطاف ناپذیر و مخالف تمدن است. و اینکه‌اسلام خطری جدی برای جهان است.[3](علیخانی1384) استراتژی صهیونیسم بین الملل در ساخت فیلم نیز تنها به تولید فیلم های صهیونیستی در جهت موجه جلوه دادن چهره صهیونیسم و اسرائیل محدود نمی‌شود، بلکه شامل فیلم هایی نیز می گردد که به تخریب هویت اسلامی و تضعیف رنگ و بوی مذهب در زندگی مسلمانان می پردازند. اساسا قسمتی از چالش های فرهنگی که در جهان اسلام با آن مواجهیم برگرفته از این صنعت و هنر است که رهاورد آن نیز جنگ روانی غافلانه‌ای است که در جهت مقاصد صهیونیستی رخ می‌دهد و این یک واقعیت است.

صهیونیسم از آن جا که می‌داند بدون تغییر در باورهای فرهنگی، ملی و معنوی دیگر جوامع امکان دستیابی به اهداف خود راندارد، درتکاپواست تا با تغییر باورها و ارزش های انسانی، همچنین تخریب اعتقادات مذهبی ملت‌ها به این مهم دست یابند. صهیونیسم بین الملل همچنین در عرصه سینما با اشاعه ضد ارزش ها، ترویج مفاسد اخلاقی، خشونت و پول پرستی سعی  درسوق دادن جهانیان به سوی غفلت و روزمرگی دارد و در تمامی این موارد تنها به منافع اقتصادی و سیاسی خود می اندیشد. امروزه ردپای شهوت، پول پرستی و خشونت را در فیلم های خانوادگی و حتی آثار ویژه کودکان نیز می توان مشاهده کرد.

یکی‌ از دلواپسی‌های اصلی‌ صهیونیسم، ‌اطمینان‌ یافتن از این است که گفت و گوی مردم ‌راجع به اسرائیل، استدلال‌های اخلاقی‌ و استراتژیک را منعکس سازد. عوامل مختلف‌ آن، این‌ کار را برعهده دارند که از طریق تأکید دائم بر ارزش استراتژیک ‌اسرائیل، تکرار توصیف یک ‌طرفه از آن و نحوه‌ تأسیس اش، و از طریق دفاع ازاقدامات اسرائیل در مباحثات‌ سیاسی این کار را انجام می‌دهند.(هدف این است که مردم متقاعد شوند آمریکا و اسرائیل منافع و ارزش‌های یکسان دارند)

سوق دادن گفتگووتفکر مردم درجهت طرفداری ازاسرائیل فوق‌العاده مهم است، زیرا مباحثه ای آزادورک در مورد سیاست اسرائیل (مثلا در مورد اراضی اشغالی، تاریخ‌ اسرائیل و نقش آن در شکل‌دادن سیاست‌ خاورمیانه‌ای‌ آمریکا) ممکن است به راحتی منجربه زیر سوال‌ رفتن اسرائیل درآمریکا، و درخواست مردم منوط به محدودتر کردن روابط با آن بگردد. لذا عوامل مهم در رژیم، می‌کوشند در گفتگو های مربوط به اسرائیل در رسانه‌های عمومی، مؤسسات مشاوره و محافل دانشگاهی نفوذ کنند. زیرا این نهادها برای شکل دادن افکارعمومی حیاتی هستند. آنهاازهیچ اقدامی درجهت مثبت‌جلوه‌دادن اسرائیل و کنارزدن افراد منتقد نسبت به این‌ سیاست‌ها، یا محاسن‌ پشتیبانی بی‌قیدوشرط آمریکا از اسرائیل، فروگذار نمی‌کنند. البته این تلاش‌ها همواره موفقیت‌آمیز نیست، ولی در مثبت بودن طرز تفکر عمومی نسبت به اسرائیل بسیار مؤثر است (جی‌می ‌یرشایمر1389، ج1، ص209).

3-اهداف یاد شده در پروتکل ها

1- از میان برداشتن روسیه تزاری.

2- از میان برداشتن تاج و تخت های اروپایی.

3- از بین بردن قلمرو پاپ.

4- انتخاب اروپا به عنوان پایتخت (موقت) پادشاهی خود.

5- قلمداد کردن ملتها واقوام به مثابه ی حیواناتی که فقط آفریده شده اند تا «قوم برگزیده» بر آنها فرمان براند.

6- نابود کردن تمدن و تکه تکه نمودن ملت ها و اقوام و تخریب جامعه قبل از برپایی پادشاهی داودی.

7- با تشکیل پادشاهی داودی- صهیونیستی جهان به روزگار پر برکت دولت یهود قدم می گذارد و انسان ها در سایه آن به استراحت و آسودگی می پردازند.

8- زمان لازم برای رسیدن به این هدف یک قرن است؛ و آغاز آن سال 1897 می باشد.

9- بعد از محو ادیان و تمدن و تأسیس سلطنت داودی، دین موسی تنها دین جهان و پادشاه یهود پاپ سراسر جهان می شود.

10- مهمترین ابزارهای اجرایی این برنامه یا پروتکلها قبالای(کابالای) سرّی و فراماسونری یهودی، با هر دو شعبه آن است. یکی شعبه فراماسونری سری منحصر به یهود و دیگری را فراماسونری گوییم. گروه اخیر مزدورانی هستند در خدمت فراماسونری سری و ترور و قتل مخفیانه تمام کسانی که با اوامر فراماسونری عالی مخالفت ورزند.

11- در دین موسی پاره ای اسرار ژرف وجود دارد که این اسرار را منحصراً تعداد بسیار اندکی از ارکان دولت یهود خواهند دانست.

12- تخریب اقتصادی، اجتماعی، مطبوعاتی و اخلاقی جامعه و پخش عمومی میکروب های واگیردار مطالبی هستند که در بیست و چهار پروتکل یاد شده به تفصیل از آنها بحث شده است. چه خوب است که خواننده برگردد و یک بار دیگر این برنامه ی بیست و چهار قسمتی را مطالعه کند و هر عبارت آن و ابزارهایی را که به کار می گیرند و هدف و مقصدی را که دنبال می کنند مورد امعان نظر قرار دهد.

13- آنها در پروتکل ها از توضیح زیاد پیرامون دو نکته عمداً لب فرو بسته اند. نکته ی اول «یهود آزاری» یا «آنتی سمیتیزم» است. آنها به دلیلی، این موضوع را از پروتکلها برچیده اند. و به اظهار همین نکته بسنده کرده اند که به عقیده ی آنها این مسأله برای مصالح و منافع آنها ضروری است. نکته دوم «فلسطین» یا به تعبیر کهنه و بر باد رفته ی آنها «سرزمین اسرائیل» است. علت سکوت آنها در این مورد همان است که خودشان در هنگام صحبت از برنامه شان برای نابودی دربار پاپ و قرار دادن اروپا به عنوان پایتخت پادشاهی خویش، اظهار داشته اند و گفته اند که پرداختن به ادیان دیگر فعلاً - در زمان طرح برنامه پروتکل ها - زود است. مقصود آنها از ادیان دیگر «امپراتوری عثمانی» می باشد. سران صهیون در آن سال عملاً کار نفوذ در این امپراتوری را آغاز کرده بود، بنابراین، به نظر این سران رسیدن به فلسطین با آینده این امپراتوری در ارتباط بود و آنها سخت می کوشیدند که این آینده را به تباهی بکشانند و بیست سال پس از طرح این برنامه (پروتکل ها)، در سال 1917، به اعلامیه بالفور دست یافتند. (نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387))

کتابنامه

1.داریوش آشوری. دانش‌نامه‌ی سیاسی. چاپ اول1387 . تهران، مروارید

2.ابراهیم ارجینی. تبارانحراف. چاپ سوم 1385. قم. مؤسسه لوح وقلم. انتشارات ابتکاردانش

3.فاطمه امین پور. فصلنامه‌ی تخصصی مطالعات رسانه. 1390. تهران. مرکزپژوهش‌های صداوسیما

4.نجاح الطایی. مظلوم‌نمایی یهود. چاپ اول1384. بیروت. دارالهدی

5.نعیم بدیعی. فصلنامه ی مطالعاتی تحقیقاتی وسایل ارتباط جمعی. 1390. تهران

6.اسماعیل بیابانگرد.فرزندمن ورسانه .چاپ اول1387. تهران.مرکزامورزنان وخانواده ی نهاد ریاست جمهوری

7.نیل پستمن. تکنوپولی. چاپ اول1389. صادق طباطبایی. تهران. اطلاعات

8.ناصرجمال‌زاده. اصطلاحات سیاسی . چاپ اول 1386. قم. پارسایان

9.جان‌جی‌می‌یر‌شایمر. گروه‌فشاراسرائیل وسیاست‌آمریکا. چاپ اول1389. رضاکامشاد. تهران فرزان

10.محمدحسنی. فرهنگ ورسانه های نوین . چاپ اول1385. تهران. دفترعقل

11.سمیه خزایی. بن‌مایه‌های تاریخی‌صهیونیسم. چاپ دوم1389. قم. بوستان کتاب

12.علی‌اکبردهخدا. دهخدا. چاپ اول. بی تا. تهران. افست

13.مجیدصفاتاج. تروریسم صهیونیستی. چاپ اول 1382. تهران

14.حسن عمید. عمید. چاپ اول. بی تا. تهران. نشرجاویدان

15.علیخانی بی نا,1384. سایت باشگاه اندیشه

16.صفامحمودعبدالعال. ادعاهای‌حقوقی‌تاریخی‌درسرزمین‌اسرائیل. چاپ‌اول1387. رضوان‌حکیم‌زاده. تهران. دفترمطالعات سیاسی بین المللی

17.غلامرضاعلی بابایی. فرهنگ سیاسی آرش. چاپ اول1384. تهران. آشیان

18.ادواردلی‌لاموره .برگزیده‌ی دانش‌نامه‌ی دین ارتباطات ورسانه. چاپ اول1388. حمیدرضاقادری. قم

19.جری‌ماندر. کندوکاوی درماهیت تلویزیون . چاپ دوم1385. آیدین میرشکار. تهران. کتاب صبح

20. محمدمعین. تهران. امیرکبیر. بی تا

21. .م.م.ک1390International@irna.ir

22. مهدی نیک‌خو. نقش هنر ورسانه درتعلیم وتربیت . چاپ اول 1379. قم. دارالثقلین

23. ستوارت هوور. دین درعصررسانه. چاپ دوم1385. علی عامری‌مهابادی. تهران. مرکزپژوهش‌های صداوسیما



[1] - قدس ازنظرسه دین یکتاپرست مسلمانان،مسیحیان ویهودیان درنهایت‌درجه‌تقدس قرار داردو پیش ازمکه قبله‌گاه مسلمین بود. صخره‌ای که پیامبرازآن‌عروج کردندقبه‌الصخره نام داشت.یهودیان نیزکوه صهیون و شهرقدس را سمبل‌ملیت خودمی‌دانندوعقیده دارندکه مقدسات ملی ومذهبی‌شان توسط پادشاهان بنی‌اسرائیل دراین شهربناشده است(جمال‌زاده1386،ص59).

[2] - این واژه به دسته بالاتر یا مرفه و سرمایه‌دار اطلاق می‌شود. این دسته قدرت خود را از استخدام، آموزش و ثروت به دست می‌آورند و نه از اشراف




تاریخ : جمعه 97/4/15 | 7:29 عصر | نویسنده : نداحقانی شمامی

 

چیستی، ابعاد و اهداف صهیونیسم بین‌الملل

 

: جبهه صهیونیسم بین‌الملل، بنا بر یک تقسیم کار منسجم و با توجه به اهداف خود، اقدامات قابل ملاحظه‌ای را انجام می‌دهد.

 چندی است که اصطلاح صهیونیسم بین الملل وارد ادبیات کلامی، نوشتاری و خبری تحلیلگران و کارشناسان روابط بین الملل شده است. در کاربرد این اصطلاح مشاهده می شود که اگرچه مستقل از رژیم صهیونیستی است اما به نوعی آن را نیز شامل شده و جالب تر آنکه از واژه «جبهه» برای اشاره به بازیگران موجود در آن استفاده می شود. اما به راستی جبهه صهیونیسم بین الملل به چه معناست؟ چه ابعادی دارد؟ بازیگران آن چه کسانی هستند؟ و چه اهدافی را دنبال می کند؟ این نوشتار در پی آن است که به چیستی جبهه صهیونیسم بین الملل پرداخته و ابعاد، اهداف و مصادیق آن را مشخص کند.

 

1) صهیونیسم چیست؟

صهیون در معنای کلی خود به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود(ع) و سلیمان(ع) و تجدید دولت یهود اشاره دارد. بر این مبنا صهیونیسم به آموزه ای اطلاق می شود که خواهان رجعت یهودیان به سرزمینی که ادعا می کنند، از نظر تاریخی و مذهبی به آنها تعلق دارد، گفته می شود. به طبع پیروان این آموزه نیز صهیونیست نامیده می شوند.

جالب توجه است که یهودیان غیرصهیونیست نیز ممکن است بر بازگشت به سرزمین موعود اعتقاد داشته باشند اما تفاوت آنها با صهیونیست ها در این است که از نظر آنها بازگشت به سرزمین موعود به دست پروردگار و به شیوه ای که خداوند تعیین می کند، انجام می گیرد و بشر در آن دخالتی ندارد. بنابراین مخالف اشغال و غصب سرزمین دیگری به بهانه بازگشت به ارض موعود هستند و بر سیاسی بودن این اقدام و جنبه غیرمذهبی و ضددینی آن اذعان دارند. اما در مقابل صهیونیست ها بر خلاف عقیده یهودیان مذهبی، با دلایل سیاسی خواهان تشکیل ارادی دولتی به نام دولت یهود شدند.  بر این مبنا آنان سرزمین هایی را برای هدف خود در نظر گرفتند که در نهایت فلسطین برای این هدف برگزیده شد. دلیل انتخاب فلسطین برای این هدف سیاسی، بهره گیری از وجود کوه صهیون در جنوب غربی بیت المقدس بود. در واقع صهیونیست ها تلاش کردند تا از طریق توجیه مذهبی اقدام خود، یهودیان را برای بازگشت به فلسطین اقناع کنند. از این رو آنها فلسطین را همان سرزمین موعود معرفی کردند و  از این طریق اقدام خود را مبنی بر غصب و اشغال یک سرزمین، اراده خداوند نامیدند.

2) تفاوت صهیونیسم با یهودیت

اگرچه صهیونیست ها تلاش بسیاری را بکار بستند تا اشغال فلسطین و تأسیس دولت در این مکان را اقدامی دینی معرفی کنند و شاید تا حدودی نیز موفق شدند که دولتی که به نام اسرائیل در سرزمین فلسطین تأسیس شد را دولت یهود و با جمعیت یهودی بنامند اما میان یهودیت و صهیونیست مرزهای بسیار بلند و پررنگی وجود دارد. چنانچه یکسان سازی این دو با هم نه تنها کاملاً اشتباه بوده بلکه در راستای اهداف صهیونیست ها است.

اولین اختلاف صهیونیست ها و یهودیان واقعی را می توان در تفاوت دیدگاه آنها در بازگشت به سرزمین موعود دانست که در قسمت قبل به آن اشاره شد. اما نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت است، در ساختار به وجود آورنده صهیونیسم قابل بررسی است. بر این مبنا گروههایی از مسیحیان و گروههای بسیاری از ضدمذهبی ها و لائیک ها از اجزاء اصلی ساختار صهیونیسم و از حامیان این تفکر در جهان هستند. به این معنا اگرچه یهودیانی منفعت طلب و منحرف در درون صهیونیست ها وجود دارند اما نمی توان به هیچ وجه این حرکت را حرکتی دینی و مذهبی دانست بلکه در حقیقت صهیونیسم بستری غیردینی و ضدمذهبی را داراست. به عبارت بهتر اگرچه درون این حرکت پیروان منحرف ادیان مختلف فعالیت دارند اما خود صهیونیسم جنبشی کاملاً غیردینی است. در مقابل، این ناسیونالیسم افراطی است که جنبش را به حرکت درآورده و آن را هدایت می کند. با نگاهی به آمار یهودیان جهان این امر به روشنی قابل اثبات می گردد:

در حقیقت پیروان دین یهود جمعیتی کوچک را در میان پیروان ادیان دیگر به خود اختصاص می دهند. از این رو اقداماتی که به نام صهیونیسم در جهان در جریان است صرفاً مربوط به این اقلیت نمی تواند باشد بلکه آمیزه ای از گروههای لائیک، مسیحی و یهودی آن را پیش می برند.  

3) صهیونیسم بین‌الملل چیست؟

اگرچه رژیم صهیونیستی به عنوان نماد بارز صهیونیسم جهانی شمرده می شود اما این رژیم تنها جزء کوچکی از جبهه صهیونیسم بین الملل است. در واقع صهیونیسم بین الملل متشکل از رژیم صهیونیستی، سازمانها، اتاقهای فکر، لابی ها، خبرگزاریها و رسانه های وابسته بسیار پیچیده ای است که به صورت شبکه ای در هم تنیده شده و در راستای اهداف صهیونیسم به فعالیت مشغول هستند. در میان این شبکه فشرده تقسیم کار به خوبی انجام گرفته و هر بخش مسئولیت شاخه ای از اهداف را به دست گرفته است. در حقیقت سازمانها و گروههای صهیونیستی مذکور هم بازوی اجرایی رژیم صهیونیستی در جهان به شمار می آیند و هم خود رژیم صهیونیستی را در راستای صهیونیسم جهانی هدایت می کنند.

4) ساختار سازمانی جبهه صهیونیسم بین‌الملل

همانطور که اشاره شد، ساختار صهیونیسم بین الملل به صورت شبکه ای و به شکل مرکز، زیرمجموعه و مجموعه بوده و بیشتر کشورها را در حیطه فعالیت خود دارد. به عنوان نمونه هر سازمان دارای یک دفتر مرکزی و زیرمجموعه هایی در بیشتر کشورها است که طی جلسات توجیهی، همایش های سالانه و دیدارهای سازمان دهی شده، دستورات مرکز به آنها ابلاغ می شود. بر همین مبنا هر زیرمجموعه برنامه های مشخص را منطبق با مکانی که در آن مستقر است، به اجرا درمی آورد. همچنین این سازمانها و گروهها دارای دفاتر ثابت در تل آویو هستند و هماهنگی های لازم با رژیم صهیونیستی به صورت مداوم میان آنها در جریان است. در سطح بالاتر دفاتر مرکزی متشکل از مدیران اجرایی و رؤسای سازمانها در ساختارهای قاره ای و اتحادیه ای مانند کنگره یهودیان آمریکا، اتحادیه یهودیان اروپا کنگره یهودیان آفریقا و..اقدامات خود را با هم هماهنگ می‌کنند.

5) اقدامات صهیونیسم بین‌الملل

جبهه صهیونیسم بین الملل بنا بر یک تقسیم کار منسجم و با توجه به اهداف خود، اقدامات قابل ملاحظه ای  را انجام می دهد. رصد وقایع و تحولات در سراسر جهان، تلاش برای گسترش مهاجرت به سرزمین های اشغالی، لابی با حکومت ها و نهادهای بین المللی و تصویب قوانینی در راستای تسهیل فعالیت سازمانها و گروه‌های صهیونیستی، ارتباط با جوامع یهودی در کشورهای مختلف و تطمیع و ترغیب آنها به اقدامات صهیونیستی، پخش اخبار در راستای منافع صهیونیسم و بازنمایی رویدادها و...از مهمترین اقدامات آنها محسوب می شود. هر کدام از این اقدامات به دست یک شاخه خاص از شبکه صهیونیسم بین الملل انجام می گیرد. به عنوان نمونه آژانس یهود وظیفه مهاجرت یهودیان و غیر یهودیان به سرزمین های اشغالی را بر عهده دارد. در کنار آن سازمانی مانند انجمن ضدافترا باید اخبار و رویدادهای تمام کشورها و مناطق جهان را رصد کرده و با دستاویز آنتی سمیتیسم، قوانین حمایتی را در آن کشورها به تصویب برساند. همچنین خبرگزاری های متعدد، رسانه های ماهواره ای و تلویزیونی نیز به زبانهای زنده دنیا به بازنمایی های رویدادها و اخبار در راستای منافع صهیونیستی مشغولند.

6) اهداف صهیونیسم بین‌الملل

جبهه صهیونیسم بین الملل اهداف متعددی را دنبال می کند که هر کدام از آنها دارای اولویتی ویژه است. مشروعیت بخشی به اقدامات صهیونیسم بین الملل و اقناع افکار عمومی در جهت همراهی با رژیم صهیونیستی، نهادینه کردن موج «آنتی سمیتیسم» به عنوان وجود فضای خشونت، تحقیر و تهدید نسبت به پیروان قوم یهود، گسترش مهاجرت به رژیم صهیونیستی و توقف مهاجرت معکوس از سرزمین های اشغالی، دستیابی به موقعیت سرکردگی جهان، القاء هویت ساختگی بر مبنای یهود-صهیونیست به یهودیان و نیز غیریهودیان و... از جمله اهداف مهم این جبهه به شمار می‌آید.

جمع بندی

اگرچه رژیم صهیونیستی به عنوان بارزترین  بعد صهیونیسم بین الملل و ملموس ترین بخش آن شمرده می شود اما باید توجه کرد که این رژیم تنها بخشی از جبهه صهیونیسم بین الملل است. این جبهه متشکل از بازوان اجرایی مختلف مانند سازمانها، گروهها، لابی ها، اتاق های فکر و رسانه ها به صورت شبکه ای منسجم و پیچیده در سراسر جهان مشغول به فعالیت هستند. در صورت نادیده انگاشتن این جبهه فعال بسیاری از سیاست های بین المللی و خط مشی هایی که در کشورها و مناطق مختلف به اجرا درمی آید، غیر قابل فهم خواهد بود. این امر به دلیل تلاش این جبهه برای نفوذ هر چه بیشتر در تمام لایه‌های دولتی، قانونگذاری و حکومتی کشورها از یک طرف و نیز رخنه بیش از پیش در نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل و اتحادیه اروپا از سوی دیگر است. جبهه صهیونیسم بین الملل در سالهای اخیر فعالیت های خود را گسترش داده و مناطق مختلفی مانند آفریقا، آمریکای لاتین، اروپای مرکزی و... را در حیطه فعالیت خود درآورده است. با توجه به این امر شناسایی مصادیق، اقدامات هر روزه، ارتباطات و سیاست های این جبهه بسیار حائز اهمیت است.

انتهای پیام/

 

 






  • paper | خرید بک لینک رایگان | رپورتاژ سایت
  • رپرتاژآگهی | خرید بک لینک